همیشه رجوی با شیادی و فریبکاری سعی می کرد که مناسبات خود را به اصطلاح پاک و منزه نشان دهد و عنوان می داشت که شیوه برخورد با کسانی که حتی اگر انتقادی هم دارند باید جوابشان را داد ولی این صورت مسئله بوده ولی در داخل مناسبات بر خلاف حرفهای رجوی این گونه نبود با منتقدین به شدیدترین وجه برخورد می شد که بعضاً کار به زندان و شکنجه جسمی و روحی می کشید و در نهایت از بس تهدید می کردند که فرد از انتقاد و حرف خود کوتاه آمده و برای ادامه حیاتش مجبور می شد تحت امر تشکیلات رجوی باشد البته بودند نفراتی که تا آخر کار رفتند و جان از دور خارج شدن از تشکیلات را خریدن مانند مهدی افتخاری که در مقابل انقلاب طلاق رجوی ایستاد و در نهایت جانش را داد و یا کسانی بودند که حتی حاضر شدند برای پافشاری بر گفته های خود به زندان ابوغریب رفتند تا شاید از آن طریق جان سالم از فرقه تروریستی رجوی بدر ببرند.
در بیرون نیز رجوی مرزی از وقاحت باقی نگذاشته و هر کسی که از تشکیلاتش جدا شود به او توهین و مارک مزدور و… می زند. آیا این حرف درست است؟ آیا رجوی فکر می کند با انجام تبلیغات دروغین به اهدافی که دارد برسد؟ جواب خیر است چون تاکنون به همه اهداف پلیدی که در سر داشت نرسیده است و اکنون سعی می کند با خراب کردن شخصیت افراد مناسبات روحیه باخته اش را تقویت و نگهدارد. رجوی سعی دارد این فضا را در مناسبات القا کند هر کسی که از مناسبات فرقه جدا شده خیانتکار و مزدور شده است و از ناآگاهی نفراتش سوء استفاده کرده تا اعضای نگون بختش را در تشکیلاتش نگهدارد ولی نفراتی که در مناسبات فرقه بودند به خوبی به حیله های رجوی اشراف دارند و می دانند که هر چقدر هم به افراد جدا شده مارک زده و مورد توهین قرار بدهد نمی تواند تشکیلات پوسیده اش را سرپا نگهدارد.
اکنون می توان به این نتیجه رسید که در جمهوری اسلامی با آنکه نفراتش بیشترین و تیز ترین انتقاد را به مسئولین می کنند می بینیم که چگونه به کار و مسئولیت خود ادامه می دهند ولی آیا مناسبات فرقه ای رجوی اینگونه بود؟ کسی جرات نداشت حتی به رجوی انتقاد کند و یا آنقدر آش شور شده بود که دیگر به مسئول بالاتر خود هم نمی توانستیم انتقاد کنیم پس می توان گفت که تمام این حقه بازی ها و شیادی رجوی برای نگهداشتن افراد در مناسباتش می باشد.
عبدالله افغان