سازمانی که زمانی داعیه مبارزه ضد امپریالیستی داشت و آمریکاییها را در تهران هدف گلوله قرار میداد، امروز به جاسوسی برای آمریکا و همنشینی با جنگطلبان امپریالیستی افتخار میکند. سازمانی که ادعا میکرد در کمپهای فلسطین درس انقلاب و مبارزه آموخته و برای فرستادن نیرو به منظور جنگ با اسرائیل اعلام آمادگی میکرد، امروز به جلب حمایت سیاسی و مادی لابیهای صهیونیستی دلبسته است. سازمانی که ادعا میکرد حامی اسلام انقلابی است، امروز با شعارهای لیبرالیسم و سکولاریسم و فمینیسم سعی دارد نظر مساعد غربیها را نسبت به خود جلب کند تا دستکم تروریست معرفی نشود و جایی برای ادامه حیات خفیف و خائنانه خود داشته باشد.
سی سال است فرقه رجوی مناسبات تشکیلاتی را به روابط فرقهای تبدیل کرده که لازمه آن دوری از توده مردم و خانواده و حتی خصومت با آنهاست. وی استراتژی و تاکتیک فرقه را بر مبنای اقدامات ضد بشری و ضد ایرانی بهعنوان مصالح شخصی خود به اجرا درآورد و بدین شکل از سازمان مجاهدین خلق یک فرقه مخرب ساخت که دست به هر جنایت و خیانتی میزند و خود را بهعنوان رهبر عقیدتی آن جا انداخت و بدین شکل کنترل افکار و عقاید نیروهای خود را به دست گرفت. رجوی در تبیین جایگاه یک مجاهد خلق و عضویت در تشکیلات خود در جریان نشستهای طولانی مباحث پایهای را مطرح کرد که بهاختصار عبارت زیر است: «رابطه عضویت فرد با تشکیلات همان رابطه ارگانیک است، رابطه اندام واره با گروه خون و نبض و سلسله اعصاب و واکنشهای طبیعی آن است. در سلسله مراتبی تشکیلاتی، عضویت کیفیتیترین مرز است». پس از آن رجوی هفت ویژگی یک مجاهد خلق را اینگونه بیان کرد و از تکتک اعضا بدون استثنا قسم خون برای تضمین آن گرفت: انقلاب پذیری(پذیرش انقلاب ایدئولوژیک)، پایبندی به جنگ مسلحانه، تشکیلات پذیری، انضباط آهنین، دستور پذیری، فرمان پذیری نظامی، انتقاد از خود بهمثابه جهاد اکبر(یعنی اعتراف به گناهان در جمع)، حرفهای بودن (یعنی تماموقت در جمع زندگی کردن بدون داشتن زندگی خصوصی).
فرقه رجوی مصداق بارزی است برای این ضربالمثل که بار کج هیچوقت به منزل نمیرسد و این سرانجام یک گروه بهظاهر سیاسی است که به هیچ اصل و قاعدهای پایبند نیست و شعار اصلی آن این است: هدف وسیله را توجیه میکند! البته هدف رجوی چیزی غیر از کسب قدرت نبود و به همین دلیل سازمان مجاهدین خلق را به فرقهای تبدیل کرد که جز خیانت و جنایت چیزی در کارنامه خود ندارد. بیشک زمانی فرا خواهد رسید که ارتباط تنگاتنگ رجوی با عربستان و اسرائیل و جنگطلبان آمریکایی مانند «ارتباطات خونی رجوی و صدام» (اصطلاحی که مسعود رجوی درباره روابط خودش با صدام میگفت) بهوضوح برملا خواهد شد.
برگرفته از کتاب”یک نفر، یک روز، سی سال” نوشته: محمد ابراهیم خدابنده