ضحاک از پادشاهان افسانه ای ایران که در شاهنامه فردوسی روایت شده پس از کشتن جمشید شاه به تخت پادشاهی رسید و مردی بد سرشت و ستمگر بود و ابلیس که دستیار ضحاک شد با دو بوسه بر دوش ضحاک، دو مار از جای بوسه ها بیرون می زند. پس از این واقعه ابلیس نسخه ای تجویز میکند که باید هر روز مغز دو جوان را خوراک مارها نماید تا گزندی به او نرسد و گماشتگان ضحاک هر روز دو تن را به فریب و ستم می گرفتند و به آشپزخانه می آوردند تا مغزشان را خوراک ماران روییده بر دوش ضحاک کنند که با گذشت سالها سرانجام بدست فریدون برادرزادۀ جمشید شاه در کوه های دماوند به بند بسته و به هلاکت رسید.
مسعود رجوی ملعون مفقود شده نیز با اندیشه اهریمنی، افسانۀ ضحاک مار بدوش را به واقعیت مبدل و با تشکیل مناسبات فرقه ای و سکت، همچنین با استقرارعوامل خود در کشورهای همسایه به خصوص ترکیه یا دبی و امارات جوانان ایرانی را در دام خود گرفتار و با وعده های دروغین به جوانانی که جویای کار و زندگی بهتر بودند آنها را به آشپزخانه خود یعنی قرارگاه اشرف می کشاند و بعد از مدت اندکی افراد متوجه فریب خود می شدند که دیگر راه بازگشتی وجود نداشت و با عبارت خروج ممنوع از قوانین فرقه روبرو می گشتند. خاطرات فراریان از فرقه و همچنین گزارش موسسه تحقیقات دفاعی آمریکایی” رند” به این موضوع پرداخته است و بر اساس این گزارش فرقه رجوی با نام سازمان مجاهدین خلق با دادن وعده درآمد بالا به جوانان ایرانی به جذب نیرو مشغول بوده و توانسته عده ای زیادی از جوانان را جمع آوری نماید.
شایان ذکر است اشاره شود که رجوی با دستیار ابلیس خود یعنی مهدی ابریشمچی به منظور عضوگیری افراد جوان عده ای از نیروهایش را راهی اردوگاه های اسرا در عراق نمود و از شرایط سخت زندانیان سوء استفاده و با نشر پیام زندگی در میان هموطنان و همچنین آزادی و تردد بین شهرها و وضعیت مناسب، موفق به انتقال و فریب عده ای دیگر از جوانان و متخصصان ایرانی به فرقه خود شد. اما هیچ یک از این وعده ها که عملی نشد و نه از آزادی و تردد بین شهرها خبری بود و نه همکاری در زمان تبادل اسرا بین دو کشور عراق و ایران و تنها چیزی که وجود داشت شکنجه و کشتار و به مسلخ فرستادن جوانان بود و رجوی برای اینکه هیچ گزندی به وجود نحس و بدنه تشکیلاتش وارد نشود از سپر انسانی استفاده میکرد و همواره با خط مشی دوری جوانان از دانش امروزی، تحریک و استقبال فرار مغزها ازایران خود را تغذیه میکرد و رجوی مریم بدوش که نقش ضحاک ماربدوش زمانه را به خوبی توانسته بود بازی کند همواره بر خود می بالید که ایران را تهی از جوانان و جوانان را تهی از فن آوری روز نموده و از اینکه دو نسل پس از انقلاب از جنایت های او و سازمانش خبر ندارند استفاده بهینه میکرد اما شرایط حمله ائتلاف به عراق و سرنگونی صدام موجب فرار و جدایی افراد از فرقه شد که جداشده ها نقش مبارزه با ضحاک زمانه را بازی نمودند و به قتل سیاسی، اجتماعی و افشای چهره اهریمنی رجوی و مارهای روییده بر دوشش که همان مریم قجر و ابریشمچی بود، پرداختند.
رجوی با توجه به اینکه افراد بسیاری از جوانان ایران ما را با حبس نمودن و دوری از دانش روز، تا حدودی پیر و بسیاری را خوراک اهداف پلید و طمع های خود کرد اما این را نمی دانست که ایران و ایرانی از سلالۀ خورشید هستند و اگر دانش در قعر چاه و در ثریا هم باشد به آن دست خواهند یافت.
انجمن نجات کرج و خانواده های درانتظار، روز جوان را به همه جوانان محبوس در فرقه رجوی تبریک وآرزوی آزادی برای آنها مینماید.
بیژن