مسعود رجوی با اعضای خودش مثل برده رفتار می کرد. نگاه وی عین برده داران بود. رجوی روی هر موضوعی برای این که به مرادش برسد سس ایدئولوژیک زده و سپس در تشکیلات روی نیروهای خودش اعمال می کرد اگر برده داران قرن نوزدهم برده ها را غل و زنجیر می کردند مسعود رجوی عوض پاها افکار نیروها را زنجیر می کرد، بدترین نوع استثمار را در تشکیلات پیاده می کرد.
رجوی به صراحت می گفت همه باید در خدمت او باشند وی می گفت در تشکیلات مجاهد پیر و بازنشسته نداریم، مجاهد بیمار نداریم، مجاهد مدت دار و اقساطی با اتمام تاریخ مصرف نداریم و…، معنای تئوری رجوی این بود که هیچ کدام از اعضای فرقه حق بازنشستگی را ندارد به دلیل کهنسالی نمی توانند از کار کردن کناره گیری کنند، و بیماری افراد را در تشکیلات به رسمیت نمی شناخت، اگر یکی بیمار می شد انگ تمارض را به افراد می چسباندند، اگر دکتر بیرونی تجویز استراحت به بیماری را می داد، آن بیمار حق نداشت در آسایشگاه استراحت کند. این برخوردها نمونه ای از نوع برده داری در عصر مدرن است نگرشی که یادآور نظام برده داری است.
طبیعی است وقتی دستگاهی با نیروهای خودش به مانند برده رفتار می کند با دیگران به مراتب بدتر رفتار خواهد کرد، قبل از سقوط صدام در تشکیلات فرقه، کارگران بیرونی اتباع مصر و سودان حضور داشتند و به طور ثابت به قرارگاه می آمدند و کار می کردند و آمار بسیار بالایی را تشکیل می دادند، شاهد بودیم با آنها هم رفتار خوبی نداشتند مسئولین ضوابطی را در برخورد با کارگران بیرونی گذاشته بودند از جمله غذا دادن به آنان ممنوع بود حتی اگر غذای دور ریز هم داشتیم باز هم اجازه نداشتیم به کارگران بدهیم با این استدلال که روی آنان زیاد شده و عادت می کنند و ما را از این کار منع می کردند، حتی اجازه نداشتیم آب خنک به کارگران بدهیم، ماکزیمم بهره کشی از کارگران صورت می گرفت، مخصوصاٌ بعد از جنگ کویت و دوران محاصره اقتصادی و ریاضت کشی رهبران!!! به کارگرها گفته بودند غذای خودتان را از بیرون بیاورید آنان بندگان خدا یک لقمه نان خشک و خرما می آوردند و با همان سر می کردند وضعیت فلاکت باری را از کارگران شاهد بودیم، به دلیل محاصره اقتصادی روز به روز لاغرتر می شدند در اثر سوء تغذیه بیماریهای مختلفی را دچار می شدند در چنین وضعیتی هر روز ضوابط کارگران سخت تر می شد.
تشکیلات به بهانه مسائل امنیتی یک تعداد از کارگران قدیمی که سالیان برای فرقه کار کرده بودند را اخراج نمود، شاهد بودیم در سال 78در قرارگاه بصره به نام حبیب افراد کم سن و سال را برای کار به قرارگاه می آوردند تا از جنبه امنیتی مشکلی نداشته باشند در زیر آفتاب 60 درجه بندگان خدا برای یک لقمه نان کار می کردند مسئولین فرقه به ما می گفتند اجازه ندارید به کارگران آب خنک بدهیم از حداقل امکانات محروم بودند. در واقع کارگران کم سن و سال کودکانی بیش نبودند از سر ناچاری کارگری می کردند و تشکیلات بر خلاف شعر و شعارهایش در فکر بهره کشی بچه های کم سن و سال عراقی بود برای حفظ منافع خودش دست به هر رذالتی می زد، اگر ما (اعضا) نسبت به تنظیم مسئولین اعتراض می کردیم با ما بعدش برخورد تشکیلاتی می کردند و باید منتظر انگ و برچسب می شدیم. اگر از دستور هم سرپیچی می کردیم از بالای سر کارگران ما را بر می داشتند و از آن مسئولیت کنار گذاشته می شدیم.
نمونه های زیادی از برخورد ضد انسانی با کارگران در دوره های مختلف قابل ذکر است که تا قبل از سقوط صدام ادامه داشت حالا مجالش نیست به تک تک موارد اشاره کنم به همین مواردی که در بالا اشاره کردم بسنده می کنم.
هر سال عباس داوری به عنوان مسئول کمیسیون کار در باره روز جهانی کارگران صحبت می کند به جای دم زدن از حقوق کارگران قبل از هر کاری خودتان را اصلاح کنید پرده را از رخ کاذب خویش وا کنید و آن روزها را به یاد بیاورید که چه بر خورد ضد انسانی با کارگران بیرونی داشتید حال بماند که فرقه رجوی در درون تشکیلاتش با نیروهای خودش هم عین برده رفتار می کند بر کسی پوشیده نیست.
هر ساله در آستانه روز کارگر اطلاعیه های تکراری و فریبکارانه فرقه در حمایت از کارگران و برای خیزش در روز جهانی کارگر منتشر می شود، باید خاطر نشان کنم ممکن است فرقه خود را به فراموشکاری بزند مردم ایران هرگز جنایتی که در حق کارگران کردند را فراموش نمی کنند تیم های چریکی توی شهرها راه می افتادند و هر کس را که مانع می شدند از سر راه بر می داشتند به کارگر و پیر و جوان رحم نمی کردند بی حساب و کتاب ترور می کردند دستور این بود هرکسی جلوی تیم را گرفت باید زد. چه کارگر باشد چه مدیر عامل برای فرقه فرقی نمی کرد.
باید گفت کارگران ایران با فرقه بسیار بیگانه اند بین آنان دریای خون می باشد ضمن این که در شرایط حاضر رهبران فرقه با استثمارگران غربی سر یک میز می نشینند، شخصیت های افراطی و جنگ طلب آمریکائی مانند جان بولتن و مک کین و… چطور وقتی رهبران فرقه با صهیونیسم ترین افراد سر در یک آخور دارند، دم از کارگر می زنند خجالت نمی کشند صحبت از کارگر و روز جهانی کارگر می زنند ما به یاد داریم در فرقه اگر کسی صدای اعتراض اش بلند می شد با مارک بورژوازی آن صدا را در گلو خفه می کردند اکنون می بینیم در نوک پیکان بورژوازی مسعود و مریم قجر قرار دارند کارکردها و رفتارهای آنها گویای همین حقیقت است باید به فرقه گوشزد کرد عوام فریبی شما دیگر رنگی ندارد. روزگار فرقه از روزی که پا به میدان عراق گذاشت و با صدام متحد شد تمام شد.
گلی