با شروع ماه مبارک رمضان می خواهیم امروز به ماه رمضان و سختی های آن در سازمان مجاهدین بپردازیم.
می گویند که ماه رمضان ماهی است که ماه حلول قرآن نام گرفته و روح و جسم انسان علی رغم سختی روزه بایستی در آرامش کامل باشد و به همین دلیل است که خدا انسانها را از جنگ در این ماه منع کرده و این ماه را ماه حرام اعلام کرده. حرام نه به این معنی که این ماه چیز بدی باشد بلکه به این معنی که هر گونه زشتی و پلیدی و … در این ماه حرام اعلام شده است وگرنه که خود رمضان بسیار زیبا و لذت بخش است.
خب ما در سازمان مجاهدین هم مثل همه کشورهای مسلمان روزه می گرفتیم تا بلکه بتوانیم به قول قرآن قدرت خودمان را در برخورد با نفسهای شیطانی خودمان افزایش بدهیم و بتوانیم تبدیل به انسانهایی بشویم که توان برخورد با سخت ترین شرایط را دارند.
ما همه این کارها را می کردیم اما در سازمان مجاهدین چیزی به اسم آرامش روح و روان وجود نداشت به این دلیل که در این روزها شرایط بسیار سخت تر از قبل می شد. وقتی ما از سختی در سازمان مجاهدین صحبت میکنیم طبعا داریم از این صحبت میکنیم که روح و روان انسانها را در درست می گرفتند و با قدرت مغزشویی همه را در یک عذاب نگاه می داشتند.
همیشه در ماه رمضان نشستهای مسعود رجوی شروع می شد و باز وعده های دروغین سرنگونی. همیشه اول نشستها برای اینکه مغزها را راحت به کنترل خودش بگیرد شروع می کرد آیاتی از قرآن نقل می کرد و آنها را طوری تفسیر می کرد که انگار خدا در قرآن دارد از همه نفراتی که در آن سالن نشسته اند صحبت میکند. چنان مغزها را به کنترل خودش در می آورد که همه ما باور میکردیم که دارد ما را میگوید.
در ماه رمضان زمانی که نشست نبود صبح تا ظهر زمان کار اعلام میشد و طبعا همه کارها کامپیوتری نبود و خیلی از نفرات زیر آفتاب ۶۰ درجه مشغول به کار می شدند و وقتی هم حرف میزدیم میگفتند که مجاهدید و این سوسول بازیها را کنار بگذارید. بعد از کارهای طاقت فرسای جسمی نوبت به نشستهای ایدئولوژیک و اثبات بحثهای مسعود و مریم می رسید. جالب اینجا بود که هم می بایستی بلند میشدند و موضع میگرفتند. آن هم در اثبات و نه در نفی بحثهای مسعود و مریم. هر کس هم که موضوع نمی گرفت مجبورش میکردند که بحث را اثبات کنند. من سازمان مجاهدین را به سازمان طوطی ها تشبیه میکنم. اگر کسی بحث مسعود را اثبات نمی کرد دست اندرکاران مربوطه چنان بحثهای مسعود را مثل طوطی تکرار می کردند که انگار نفر در نشست نبوده و نشنیده. اما در هر صورت مجبور بودیم که اثبات کنیم.
وقتی صحبت از فشار میکینم فارغ از تمامی فشارهای جسمی که به ما قشر پایین سازمان وارد می شد و آقاها و آقازاده ها و خانم ها و خانم زاده ها ریلکس می کردند و ماکزیمم با انگشتهای ظریفشان موس کامپیوتر و کیبرد را لمس میکردند ما در ماه رمضان زیر سخت ترین فشارهای روحی در حال خرد شدن بودیم.
ما هیچ راهی در آنجا نداشتیم الا تحمل کردن.
اگر از سازمان بیرون میرفتیم میشدیم یک هتل مهاجری خائن و پست از نظر سازمان و طوری برنامه ریزی شده بود که ما تنها راه بقا را آنجا می دانستیم هر چند که حیاتی در کار نبود چون انسانی با روح آزرده و مرده انگیزه زندگی ندارد و به همین دلیل بود که خیلی از ماها زیر موشک باران جای پناه گرفتن آرزوی مرگ می کردیم.
فکر کنم که خیلی واضح است که ما در ماه رمضان نه آرامش داشتیم و نه آسایش و نه از جنگ دور بودیم چون در سازمان مجاهدین جنگهای خونینی وجود دارد که روح ا نسانها روزی صدبار میمیرد و آدمها انگیزه زنده بودن را از دست میدهند.
در همین ماه مبارک برای تمامی مسببان این جنگهای خونین روحی و روانی آرزوی بدترینها را دارم چون بدترینها را با ما کردند و روحمان را آزرده کردند طوری که همین الان هم از عوارض آن رنج میبریم
نماز و روزه همگی قبول
سعید داوودی (مستعار)، تیرانا، آلبانی