موج سواری رجوی در شرایط بحرانی، در سر فصل های مختلف یک روش ثابتی داشته است می گویند طرف را به ده راه نمی دهند سراغ کدخدا را می گیرد. بر حسب تجربه هر گاه در هر جای ایران به دلایل مختلف اعتراضی شده بعد از مدتها تاخیر اقا مثل چاشنی نم کشیده سر در آورده و نخود آش شده و در راستای حرکت صورت گرفته به نامه نگاری پرداخته با مسئولین جمهوری اسلامی ایران، و فراموش می کند خط و استراتژی اش روی خشونت و ترور و تروریستی بنا شده است، موج سواری یعنی همین.
اگر کارنامه رجوی را اجمالاٌ نگاهی بیاندازیم می بینیم در دوره آقای رفسنجانی از قرارگاه اشرف نامه ای سر گشاده نوشته و برای این که خودش را در شرایط سیاسی ایران به عنوان وزنه ای که می تواند تعیین کننده باشد (توهم) زده و دست به نامه نگاری زد در آن دوره.رسانه های غربی نوشته بودند رجوی در نامه خود از آقای هاشمی رفسنجانی خواسته بود، مجلس خبرگان رهبری را منحل و منتظری را به عنوان رهبر تعیین کند و در پایان نامه آورده بود خودتان و روحانیت را از شر این نهاد خلاص کنید.
لازم است اشاره کنم که رجوی در نامه اش به آقای هاشمی خودش را”حقیر” معرفی کرده بود! او با مرد رندی خواست چاره کار را راهنمائی کند اما طرف حساب هوشیار تر از این حرف هاست که رجوی بتواند در شرایط بغرنج راه را به روی خودش باز کند در همه سر فصل دماغ سوخته برگشت.
یادم هست در آشوب سال 88 هم مجدداٌ رجوی برای این که از آب گل آلود ماهی بگیرد دست به نامه نگاری زده تا بلکه به عنوان مدعی خودش را قالب کند اما با این تاکتیک، هم طرفی نبست باز هم تو سری خورده و سر جایش جلوس کرد و دیگر دم بر نیاورد با بی محلی روبرو شد. و حتی در بین جناح مدعی (موسوی و کروبی) هم جایی ندارد. کارنامه رهبری فرقه بسیار سیاه است به همین جهت جریان های داخلی و بیرونی اکراه دارند که با آنها ارتباط برقرار کنند.
شخصیت رجوی را بنگرید اگر در بین شخصیت های دیگر به جز خودش کسی با مسئولین نظام نامه نگاری می کرد به عنوان خائن و سازشکار تلقی می شد و رجوی فحش و افترا را نصیب آن شخص می کرد نمونه اش آقای بنی صدر به آقای خمینی نامه نوشت در نامه اش به قول خود رجوی، آقای بنی صدر از آقای خمینی خواسته بود بیائید آقائی را از سر گیرید، رجوی مثل این که آتش گرفته باشد هیستریک واکنش نشان داد و گفت این نامه نگاری یعنی وادادگی بنی صدر و او را”معتاد خمینی” لقب داد، اما وقتی خودش نامه نویسی می کند کسی نیست که سئوال کند اگر نامه نگاری مرز شکنی است چرا خودت مرز سرخ رد می کنید؟
رجوی در نامه دومش به آقایان خامنه ای و رفسنجانی روی”اصل سوم حاکم بر تضادها”که پس از انحلال ارتش به اصطلاح آزادی بخش و خلع سلاح فرقه، تاکید نموده و در توجیه به اعضایش گفته بود باید در تضاد دو باطل تا آن جا که به ما مربوط می شود و در حیطه ی ما می گنجد، باید ضعیف تر را علیه قویتر تقویت کرد، این نوع استدلالها در حقیقت پوش بود رهبری فرقه هرگز حاضر نبود کسی را بالای دست خود ببیند. او آدمی خودبین و مغرور است در عین حال حسادت یکی از مظاهر ذاتی او بوده است، آری حرکات مشمئزکننده ی رهبری فرقه ناشی از خود خواهی منحصر به فردش بوده است.
در شرایط حاضر در ناکامی صدایش در نمی آید. سابقاٌ فرقه صاحب تشکیلاتی بود و انسجام داشت اما در شرایط حاضر تشکیلات فرقه در آستانه از هم پاشیدن است و روز به روز از بدنه اش می ریزد نزدیکترین و با سابقه ترین اعضای فرقه از تشکیلات جدا می شوند. نمونه هایش را این روزها در آلبانی شاهد هستیم.
به لحاظ تشکیلاتی در وضعیتی قرار دارد حتی نیروهای خودش هم به حرف هایش اعتماد ندارند زیرا در طول سالیان تجربه کردند. فقط دروغ از فرقه شنیدند! دیگر دست رو شده چهره واقعی رجوی به یمن افشاگری های دوستان بر ملاء شد.
گلی