در طی دوران به ظهور رسیدن فرقه رجوی از قبل و بعد از انقلاب و وقایعی که این فرقه پشت سر گذاشته بود، آن چیزی که بیشتر در چشم همگان دیده می شد و به عینه همه آن را لمس کردند این بود که فرقه تروریستی رجوی هیچ پایگاه و حامی درست و حسابی نداشته و در حال حاضر نیز ندارد و همواره دم خودش را با جریانهای بی بوته و خار و ذلیل گره می زد و دقیقاً با استراتژی نان به نرخ روز خوردن به حیات ننگین خود ادامه می داده است این موضوع را می شود با حوادث قبل و بعد از انقلاب بصورت اجمالی بررسی کرد.
اما از آنجائی که آیت الله خمینی کاملاً از افکار و ایدئولوژی رجوی اطلاع داشت آنان را به مانند کف روی آب کنار زد و از جامعه زدود و بلافاصله وقتی رجوی اوضاع را پس دید با نارفیق لیبرال خود فرار نمود و به دامن اربابان تاریخی که از آن ابشخور ارتزاق می کردند وصل شدند.
باز هم رجوی در فرنگ هرچه در توان داشت با خرمرد رندی و شارلاتان بازی هرکسی که با نظام جمهوری اسلامی مشکل داشت با او وحدت می کرد و تا جائیکه می توانست از آنان کولی می گرفت مانند حزب دمکرات به رهبری قاسملو و چندین جریان ریز و درشت دیگر که همه آنان را به مانند دستمال کاغذی استفاده کرد و بعد به سادگی آنرا دور انداخت.این شیوه سالیان رجوی بود تا اینکه در مقطع جنگ و ادامه آن و از آنجائی که دیگر در غرب برای اربابان خود جایگاهی نداشت مجبور شد اینبار هم فرار نموده و از غرب راهی عراق و دست به دامن مهره دیگری بنام صدام که در بین مردم ایران بعنوان متجاوز و منفور بود خودش را آویزان کرد و چند صباحی با امکانات و تسلیحات او برای خود دود و دمی به راه انداخت و با عملیات های اغوا کننده سعی کرد خودش را در چشم ارباب سوم جا کند و همین هم شد. از آنجائی که باد آورده را باد خواهد برد طولی نکشید که کاسه کوزه رجوی در هم ریخت و تمام محاسباتش که با صدام می خواست پیش ببرد در یک شب دود شد و رفت هوا و رجوی ماند با یکسری نیروهای وا مانده و ذلیل و با کلی ذهنیت و مشکل، دید چاره ای ندارد روی آورد به مانورهای توخالی و هوچی گری و فشار ماکزیمم به اعضاء که تقصیر شماست و اگرشماها انقلاب کرده بودید و چشم تان را از زن پاک نگه داشته بودید الآن من (رجوی) نوک قله بودم!!! شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی تک تک گهی دانه دانه، نهایت اینکه صدام نیز توسط اربابش ساقط شد و رجوی ماند با حوض اش اما اینبار دیگر این بمیرم با آن تو بمیرم فرق جدی و ماهوی داشت و رجوی در ادامه کارهای خیانت بار خود درس ناگرفته از تاریخ مجدداً دست به دامن امپریالیسم و بقول خودشان کاویانی شدند ولی چه باک که این مهره با مهره های دیگر فرق جدی داشت بقول معروف پیش قاضی و معلق بازی! اینجا بود که فرقه و رجوی به صخره سختی برخورد کردند بنام آمریکا چون شاگرد در مقابل استاد قرار گرفته بود استاد چون دید مصرف فرقه و رجوی به آخر رسید آنان را دک کرده و راهی آلبانی کرد و در آب و نمک دریای آنجا خواباند زهی بیشرمی و پفیوزی که رجوی باز هم شرم نکرد و مجدداً در ویلپنت امسال با آوردن مهمان سناتور و آمریکایی باز هم به کاسه لیسی و مزدوری تکراری روی آوردند در اینجا بعنوان یک عضو جدا شده به رجوی و رجوی ها هشدار می دهم که بیش از این خود را رسوای دو عالم نکنید که مردم آلبانی نیز عذر شما را بخواهند و دیگر جایی برای گذران حتی امور روزمره خود نداشته باشید پس بخود آئید و راه درست در پیش گیرید چرا که وقت تنک است و قلندر بیدار
عبدالله افغان