یک روزگفتند ساعت ده صبح نشست لایه ایست ومن هم کارهایم را جمع وجورکردم به نشست رفتم طبق معمول دراخراتاق نشست، نشستم ونشست شروع شد. گفته شد پروژه خوانی است (پروژه خوانی = موضوعات پیش پا افتاده را به صورت پروژه نفرات می بایست از عمل های نکرده خود و یا اشکالات خود حتی به صورت صوری و دروغ نفرات می بایست می نوشتند و در نشست می خواندندو باید صد در صد اشکالات به خودش می دید نه تشکیلات …) یکی رفت پشت بلندگو وشروع کرد پروژه خوانی چند دقیقه ای ازنشست گذشته بود که دیدم یکی ازچماقداران وقداره بندان رجوی که درصف اول نشسته بود پیامی را ازمسئول نشست دریافت وآن را خواند بعد بلند شده به ته سالن اومده وپشت سربنده به دیوارتکیه داد باتوجه به تجاربی که داشتم فهمیدم هدف ازنشست نه پروژه خوانی بلکه حمله به بنده است من هم بدون اینکه توجه کنم سرجای خود موندم وازروی صندلی تکون نخوردم ولی هواسم بود که چماقدارقداره بند ازپشت بمن حمله نکند یک دفعه شروع کرد داد وبیداد که خواهرمن به علی شیرزاد انتقاد دارم اینجا نشست است وعلی مشغول بازی با دفترش است بما بگوید چرا چنین کارهایی را میکند که مسئول نشست گفت راست میگه بیا جواب انتقاد را بده منهم ازجا بلندشده وبه دیوارتکیه دادم تا یک موقع ازپشت ضربه نخورم وگفتم پروژه خوانیست یا حمله به بنده اگرانتقادی وحرفی دارید مثل آدم بگویید بیا پشت بلندگومن هم آمده بعد هرحرفی دارید بزنید من که همیشه خواهان آن بودم وجواب خواهم داد درثانی طبق آئین نامه جای انتقاد درنشست انتقادی هفتگی ست ولی این شیوه که ازطرف مسئول نشست یادداشتی به یکی داده واو بیاید پشت سربنده ایستاده وداد وبیداد راه بیاندازد دیگه بحث انتقاد نیست چرا وبه چه دلیل اینطورتنظیم میشود بگویید کی شما انتقاد داشته اید ومن نیامدم وجواب ندادم کی پروژه خوانی بوده که بنده انجام ندادم ویکی ازاولین نفرات نبودم همین بحث را من همان اول آمدم وپروژه ام راخوندم وهمه هم تایید کردید حالا این وسط حرف چیست.
علی شیرزاد