در هیچ جای این کره خاکی نمیتوان یافت که یک گروهی از ملاقات خانواده با فرزندانش وحشت داشته باشد، الا فرقه رجوی که حتی از اسم خانواده هم میترسد، براستی سرمنشأ اینهمه وحشت کجاست چرا این فرقه از ملاقات یک خانواده دردمند می هراسد.
علیرغم همه اینها این فرقه به گونه ای خودش را در بیرون نشان میدهد که گوئی اینها امامزاده هستند و آمده اند که آزادی برای مردم بیاورند اما هیچ دلیلی نمیتوان یافت که اینها حتی به اندازه گرمی به آزادی مردم ایران بیاندیشند ولی در عوض هزاران دلیل میتوان یافت که اینها گرگ هائی هستند که به هیچ کس رحم نمیکنند حتی به خانواده این قربانیان،صدها نمونه از وحشی گرهای این فرقه با خانواده ها وجود دارد که فقط به یک نمونه خانواده دردمند محمدی اشاره کردم که چگونه پس از اینهمه سال هنوز نتوانسته اند فرزند خویش را ملاقات کنند.
اما همه اینها بیانگر ماهیت و ذات این فرقه است ماهیتی که در بنیاد خود ریشه ارتجاعی داشته و هیچ سنخیتی با جامعه مدرن امروزی ندارد این دستگاه ایدئولوژیک مشکلات بنیادی دارد که یکی از آنها این است اینها مربوط به قرن حاضر نیستند بلکه پسمانده های ارتجاعی هستند که یک سرش سعودی ها هستند و سر دیگرش هم به استالینیست ها برمی گردد، برای درک بهتر ماهیت این دستگاه ارتجاعی کافیست که یک نیم نگاه به عملکرد این فرقه بیاندازیم، در شرایطی که مردم ایران و کشور ایران در خطر است و از هر سو بیگانگان و دشمنان ایران زمین خاک ایران و مردم ایران را نشانه رفته اند این خائنین به میهن نه تنها با دشمنان مردم ایران و کشور ایران وارد معامله شده اند بلکه نقش واسط را بین تجزیه طلبان ایران و دیگر گروههای افراطی همچون تروریست های پژاک را بازی می کنند، ماهیت این فرقه ارتجاعی به گونه ایست که برای رسیدن به قدرت می تواند وسیله ای در دست دشمنان آب و خاک ایران باشد، همانگونه که بعضی از مسئولین دولت امریکا گفته بودند،،، بعضی کارها هست که انها شرم می کنند آنرا انجام دهند اما وقتی به سازمان رجوی میسپارند انها با اشتیاق آنرا انجام میدهند،،،
این است سرنوشت فرقه ای که به مردم ایران و نیروهای خودش خیانت کرد بی جهت نیست مسعود رجوی خود را گم گشته کرده تا از او نپرسیم چرا؟ او رفته و دیگر هرگز برنخواهد گشت اما آنچنان رفت که لایقش بود، ناله و نفرین هزاران خانواده یتیم بی سرپرست هزاران خانواده ویران گشته، آری رجوی زیر خروارها آه و ناله ونفرین مردم ایران به باد سپرده شد تا او را به ناکجاباد ببرند.
منصور نظری