خانواده جایگاه رفیع و بلندی در انظار اندیشمندان جهان داشته است و آن را از جنبه های گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. تمامی تاریخ نگاران و سیره نویسان بر این باورند که خانواده،کهن ترین گروهی است که به اقتضای نیاز طبیعی، عاطفی و اجتماعی بشر شکل گرفته و سابقه ای به درازای سابقه زیست بشر بر روی زمین دارد.
جامعه شناسان از دیرباز به تجزیه و تحلیل خانواده پرداخته و آن را به عنوان یک نهاد اجتماعی همواره مطمح نظر داشته اند. خانواده از منظر جامعه شناسی، اساسی ترین نهاد اجتماعی است که در شکل گیری ساختار کلان جامعه و افزایش بهره وری آن نقش بسزا دارد.
با توجه به مقدمه مختصر فوق، حال جا دارد به بیان تعریفی از خانواده در مناسبات فرقه و از زبان خود سران فرقه بپردازیم و آن جمله معروف که دائما به خورد اعضاء خود می داد که” خانواده کانون فساد است” و اعضاء خود را مجبور می کرد در مقابل خانواده ها در اشرف شعار دهند که:
“ننگ ما ننگ ما خانواده الدنگ ما”
آیا براستی سازمانی که روزی ادعای قدر قدرتی میکرد و می گفت همه خمینی زدگان را در ایران فردا جذب ایدئولوژی خود خواهد کرد، چرا از چند خانواده که جز دیدار فرزندانشان چیزی نمی خواستند،آنچنان می ترسید که وقتی خانواده ها مقابل اشرف و لیبرتی برای دیدار با عزیزانشان تجمع می کردند، نمی توانست اعضای سازمانش را که بیش ازسی سال در درون فرقه آموزش ایدئولوژیک دیده اند، چند ساعت یا حتی چند دقیقه به دیدار آنها بفرستد. فرقه امروز و بیش از گذشته تاثیر گذاری خانواده ها بر روی اعضای آموزش دیده اش می ترسد چون بخوبی از کار کرد نقش خانواده ها مطلع و آگاه است و بهمین منظور طلاق اجباری را راه انداخت و آنرا انقلاب ایدئولوژیک نام نهاد اما واقعا نمی دانست و به این موضوع پی نبرده بود که همین خانواده با دست خالی بنیان و بنیاد سازمانش را برباد خواهند داد.
ریزش و جدا شدن اعضا در آلبانی که همچنان نیز ادامه دارد از تاثیرات حضور خانواده ها در عراق بود و بایستی این موضوع را مد نظر داشت که گرچه از نظر موقعیت جغرافیایی اسیران فرسنگ ها از خانواده ها دور شده اند اما از طرفی اینرا هم بایستی در نظر داشت که همین خانواده ها موجبات فروپاشی سازمان را از درون فراهم آورده اند.
وقتی سران سازمان از پست ترین موجودات آفرینش هستن، انتظار منش انسانی از آنها بیهوده است.
آیا موجودی پست تر از مهدی ابریشمچی سراغ دارید؟ وقتی مسعود رجوی با شگردی ناجوانمردانه و
فتوایی من درآوردی او و زنش (مریم فجر) را وادار به طلاق کرد و بلافاصله خودش با او ازدواج کرد، این موجود بی غیرت نه تنها کوچکترین اعتراضی به اینکار نکرد، بلکه در عروسی آنها هم شرکت کرد تا برای اثبات بی غیرتی خودش سنگ تموم گذاشته باشه.
شاید کسی در مقام دفاع از ابریشمچی بگه که او جایگاه و توان ایستادن در مقابل رجوی رو نداشته ولی او میتونست( مثل خیلی از اعضای دیگه) از فرقه جدا بشه. اگر او اینکار را میکرد هم از شرافتش دفاع کرده بود و هم قطعا بین اعضای سازمان محبوبیتی دست و پا میکرد. ولی ابریشمچی در حالی که ناموسش رو در اختیار رجوی میدید هیچکاری نکرد تا باز هم ثابت بشه :
پرتو نیکان نگیرد آنکه بنیادش بد است.
طنز روزگار اینجاست که ابریشمچی بی شرف برای خودش اسم سازمانی «برادر شریف» رو انتخاب کرده!