به دیدار دوستی رفتیم که از سالیان گذشته وی و برادرش را می شناختم و از کودکی با هم بزرگ شده بودیم این فرد کسی نبود جز آقای یحیی رجایی که برادرش اسماعیل رجایی اکنون گرفتار تشکیلات رجوی در آلبانی می باشد. ابتدا بعد از دیدار با آقای یحیی رجایی در یک گپ و گفتگوی خودمانی یادی از خاطرات گذشته کردیم و اینکه چه دوران خوبی با برادرش اسماعیل داشتم حرف زدیم. ما برای این کار به پارک مادر که نزدیک محله اسماعیل رجایی بود رفتیم تا با گرفتن عکس این جرقه به ذهن وی بزند که تنکابن تغییرات زیادی نموده است.
با آقای یحیی رجایی قدری در مورد پیام اخیر رجوی تروریست حرف زدیم. وی عنوان داشت که باز هم رجوی قصد دارد دست به فریبکاری بزند ما بهتر از هر کسی می دانیم که این بیشتر مصرف داخلی مناسباتش را دارد و از طرف دیگر سعی می کند از طرفهای لابی خود پول دریافت کند. چون هر کسی که در داخل کشور زندگی کرده باشد به خوبی می تواند متوجه شود که از ابتدا رجوی به دنبال سرنگونی نبوده و کارش هم نبود. وقتی اکنون بعد از چهل سال پیام می دهد که تازه دوران سرنگونی آغاز شده بسیار مسخره و خنده دار است و کسی را نمی تواند فریب دهد.
آقای رجایی در ادامه گفت که من در هر شرایطی برای رهایی برادرم اسماعیل سعی و کوشش خواهم کرد و در این راستا هم چندین بار به اشرف رفتم ولی مسئولین جنایت کار رجوی اجازه ملاقات ندادند ولی با توجه به شناختی که از برادرم اسماعیل دارم روزی وی هم مانند شما به آن درجه از آگاهی خواهد رسید که تصمیم بگیرد زندگی جدیدی به دور از تشکیلات جهنمی فرقه رجوی آغاز نماید.
در انتها آقای یحیی رجایی قول داد که در این زمینه هر گونه فعالیتی هر چند کوچک برای نجات برادرش و یا دیگر افراد باقی مانده در فرقه تروریستی رجوی انجام دهد.