سفری به محلات داشتیم و تصمیم گرفتیم سری به خانواده حسن رضایی اسیر در فرقه رجوی بزنیم. وقتی وارد منزل آقای رضایی شدیم، مادر حسن رضایی خانم طاهره رضایی و برادرش آقای حسین رضایی استقبال گرمی ازما کردند. مادر حسن با ما درد دل می کرد و می گفت چندین سال است خبری از پسرم ندارم. نمی دانم چرا نامه و یا تماسی با من مادر ندارد و خیلی دلم برای پسرم تنگ شده. دلم می خواهد او را در آغوش بگیرم.
پس از اینکه ما توضیحاتی در رابطه با عملکرد فرقه رجوی به آنها دادیم، وی در ادامه با ناراحتی گفت: خداوند رجوی را نیست و نابود کند. در ادامه آقای حسین رضایی گفت: من چندین بار به عراق سفر کردم. سران فرقه رجوی مثل وحوش می مانند و خیلی بد در کنار پادگان اشرف با ما برخورد می کردند. امیدوارم هر چه زودتر برادرم از چنگال رجوی آزاد شود.
در آخر مادر حسن رضایی، پیامی برای حسن از طریق فیلم فرستادند.