اعتصابات کارگران نیشکر هفت تپه و سوء‌استفاده تبلیغاتی مجاهدین

چندی است که اعتصابی صنفی در میان کارگران کارخانه کشت و صنعت نیشکر هفت تپه قوت گرفته است. این کارخانه که در کنار سندیکای کارگری شرکت واحد یکی از چند سندیکای متشکل و اثرگذار کارگران ایران است دارای سابقه ای طولانی مدت است و زمان تأسیس اولیه آن به پیش از انقلاب اسلامی و سال1353 می رسد. مطالبات موجود در اعتراضات اخیر در این سندیکا بیشتر جنبه صنفی و کارگری داشته و مواردی از قبیل افزایش دستمزد پرداخت، حقوق معوقه و موارد این چنینی را شامل می شود؛ اما متأسفانه این مطالبات و اعتراضات تبدیل به دست آویزی برای رسانه های وابسته بخصوص گروه تروریستی مجاهدین گشته است و این رسانه ها سعی دارند با تمام توان این اعتراضات صنفی و صرفاً کارگری را نوعی قیام همه جانبه جنبش کارگری در ایران بر ضدنظام جلوه دهند!
ارتباط بین تئوری جنگ چریکی و عملیات روانی اخیر مجاهدین
گروه تروریستی مجاهدین که ادعای پیروی از اصول سوسیالیسم و حمایت از جنبش کارگری را دارد با توجه به این که ذات و ماهیت جنبش ایجادشده توسط مجاهدین از ابتدا وابسته به تئوری جنگ چریکی بوده و از آنجایی که در این نظریه برخی از طبقات و اقشار مردم از قبیل کارگران و یا دانشجویان هسته مرکزی جنبش های انقلابی را تشکیل می دهند در پی آن است که با معرفی حرکت اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه که ریشه های اقتصادی و معیشتی دارد به عنوان هسته اولیه یک شورش و قیام سراسری در تمام ایران ابتدا قشر کارگر و سپس تمامی مردم ایران را به قیام علیه نظام ترغیب نماید. یک چنین موضع گیری از عملکرد رسانه های وابسته به این گروه تروریستی کاملاً هویدا است که این شبکه ی تلویزیونی سعی دارد با سریالی و مرتبط نشان دادن اعتراضات و اعتصابات صنفی مانند اعتراضات کارگران فولاد اهواز به همدیگر یک جنگ تبلیغاتی تمام عیار علیه نظام را به راه بیاندازد. چنین کاری با نظرات سرکرده توتالیتر گروه در رابطه با استراتژی براندازی نظام کاملاً همخوانی دارد.
هدف گروه مجاهدین از این جنگ روانی گسترده:
هدف گروه مجاهدین از انجام چنین جنگ تبلیغاتی هزینه بری را باید در دو نکته خلاصه نمود:
نخست این که مجاهدین در تلاش هستند با انجام چنین کارهایی محبوبیت از کف داده خویش را با معرفی خود به عنوان حامی قدرتمند طبقه کارگر در ایران دوباره به دست آورد؛
این گروه همچنین به‌دنبال این است که با سیاسی جلوه دادن هر چه بیشتر مطالبات صنفی و معیشتی کارگران در ایران نظام را به سمت برخورد خشونت آمیز با جنبش صنفی کارگران در ایران سوق دهد تا از این طریق بتواند بزرگترین ضربه را به محبوبیت نظام در میان کارگران و اقشار مستضعف جامعه کاهش دهد و بدین وسیله ضربه ای مهلک به محبوبیت نظام به دست خودش بزند.
علل شکست این استراتژی
اما علی رغم این تلاشهای گسترده، این استراتژی مطمئنا محکوم به شکست است چرا که اولاً مطالبات جنبش کارگری در وهله نخست و پیش از هر چیز اقتصادی-معیشتی و فارغ از زد و بندهای سیاسی است؛ گویا مجاهدین و هواداران اندکش به دلیل سالها دوری از ایران و مردمانش نمی توانند الزامات و اولویت های کنونی جنبش کارگری در ایران را به خوبی درک کنند و همین عدم درک کافی باعث شده که به صرافت بیافتند و چنین بپندارند که با تبلیغات گسترده می توانند به اعتراضات کارگری جنبه سیاسی بدهند. مسئله دیگر این است که مسئولین ایرانی در وزارت کار و نهادهای دیگر با عدم کاربرد خشونت در برابر این اعتراضات و پرداخت به موقع مطالبات به حق کارگران جنگ روانی طراحی شده از سوی این گروه را بی اثر نمودند.
بر اساس آنچه گفته شد مجاهدین این بار نیز مانند گذشته راه به جایی نمی‌برند و محکوم به شکست هستند.
علی رحمانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا