بعد از فوت محمد سیدی کاشانی از کادرهای قدیمی سازمان، مریم قجر برای اینکه منتی بر او گذاشته باشد مراسمی را در اشرف سه ترتیب داد تا عنوان کند که بابا در مبارزه چیزی کم نگذاشته است.
برای ما که شناخت کاملی از ماهیت فرقه ای رجوی داریم روشن بود که تا وقتی فرد زنده است همیشه باید زیر تیغ انتقاد مسئولین باشد تا فیلش هوای هندوستان نکند ولی به محض فوت، این مریم قجر است که باید وارد شده و به تعریف و تمجید از مرده ای بپردازد که دستش از دنیا کوتاه و نمی تواند جواب دروغهای مسخره مریم قجر را بدهد.
نت تکراری مریم قجر در مورد مرگ افراد چیز جدیدی نیست از اینکه او صدیق، استوار، ثابت قدم، انقلابی، در کار و مسئولیت پر توان و در آخر هم سر سپرده شیطان یعنی رجوی بود بطور ثابت در حرفهای تکراری وی وجود دارد. البته مریم قجر باز هم خودش را به کودنی زده که همین فرد چگونه در مورد انقلاب طلاق وی مشکل داشته و در نشست زیر تیغ شوهر اولش چه بلایی سرش آوردند و اکنون بعد از مرگ به یکباره مجاهد صدیق و استوار و متواضع در انقلاب طلاق معرفی می شود. وای بر شما سنگ دلان که این گونه روز را به شب تبدیل می کنید و هر چیز سیاه را سفید جلوه می دهید. وای بر شما دین فروشان ریا کار که هر چیز حرامی را حلال و هر چیز حلالی را حرام اعلام می کنید.
البته در مراسم مسخره مریم قجر بودند نفراتی که همیشه کاسه گدایی به دست دارند از جمله می توان به فهیمه اروانی که باز هم به تعریف و تمجید از انقلاب طلاق مریم قجر پرداخته، چون می داند اگر این گونه به دستمال کشی از انقلاب مسخره مریم نپردازد بعد باید زیر تیغ مریم قجر قرار بگیرد و باز هم با جمله معروف خود” از خودم بگم” شروع نمود. آیا این زن ریاکار یادش رفته که چه بلایی سر نفراتش در نشست های اشرف و باقرزاده می آورده است؟ او زنی بود که به واقع بد دهن و لمپن، چرا که مریم قجر به این گونه زنان نیاز دارد که همیشه دستمال بدست باشند. آیا یادش رفته که مریم قجر مسئول رقص رهایی شوهرش بوده است؟
در مورد مسئولین مردان قدیمی البته از بس پیر و خرفت شدند که دیگر مغزی برای فکر کردن برایشان نمانده است و هم چنان به تعریف و تمجید از مریم قجر و انقلاب طلاقش می پردازند البته از آنان بیشتر از این انتظار هم نیست چون وقتی سازمانی روی اندیشه های کثیف رجوی بنا نهاده شده بقیه افراد هم باید مجیز گوی رجوی ها باشند و اکنون شاهد هستیم که بعد از مرگ هر فرد آنان کاسه چه کنم چه کنم بدست گرفته و اندر باب آن فرد به روده درازی مشغول می شوند و برای اینکه صاحب اصلی دلش نسوزد به تعریف و تمجید از مریم قجر می پردازند تا ملکه فریبکاری فکر نکند که دیگر کسی با او و انقلاب طلاقش نیست. بنیاد سازمان این گونه بنا نهاده شده است که هر فرد هر چقدر بتواند از رجوی ها و انقلاب شان تعریف کند مسئولتر شده و به رده ای بالاتر خواهد رسید و البته در همان زمان هم باید کار زیرآب زدن و گزارش دادن علیه افراد را در دستور کار خود قرار دهد و اکنون وقتی تمام مسئولین مرد از انقلاب طلاق مریم قجر حرف می زنند اگر به ته ذهنشان مراجعه شود و شواهدش هم در اشرف به وفور وجود داشت هیچ کدام ابتدا اعتقادی به انقلاب طلاق نداشتند و با فشار و تهدید از جانب رجوی مجبور شدند پای انقلاب مسخره طلاق بیایند.
از آنجایی که دروغگو همیشه کم حافظه است در مراسم دفن سیدی کاشانی، مریم قجر برای اینکه تبلیغات دروغین خود را کامل کند دسته گلی از طرف خانواده کاشانی بر سر قبر می گذارند. اولین تناقضی که به ذهن می زند مگر شما اعتقادی به خانواده دارید؟ مگر رجوی زن باره عنوان نکرده بود که خانواده کانون فساد است؟ چطور تا وقتی فرد زنده بود خبری از خانواده اش نبود؟ اگر همین فرد در موقع حیات حرفی از خانواده می زد شما او را خیانت کار و منحرف معرفی نمی کردید؟ تا کی قصد دارید به فریبکاری خود ادامه دهید؟
البته می توان نتیجه گرفت که تمام حرفهای مریم قجر و مسئولین پیر و خرفت شان یکی است که اعضای نگون بخت باید در سازمان بمانند و مانند سیدی کاشانی جان شان را از دست بدهند و از رجوی زن باره حمایت کنند. این آینده و عاقبت شماست. البته تمام ترس مریم قجر و مسئولین کند ذهن این است که بتوانند با حرفهای مسخره و تعریف کردن از مرده مربوطه وانمود کنند که انقلاب طلاق مریم قجر واقعی بوده و باید دلتان را به بهمن 97 خوش نکنید و هم چنان در مناسبات بمانید تا مانند سیدی کاشانی جانتان را از دست بدهید تا شاید روزی مریم قجر بر روی عکس شما شاخه گلی گذاشته و از شما تعریف و تمجید کند. ولی واقعیت درونی تشکیلات چیز دیگری است که اکنون با توجه به فرا رسیدن سر فصل بهمن 97 باید منتظر ریزش زیاد نیرو باشیم و این تعریف کردنها از مردگان مشکلی از مریم قجر و فرقه اش حل نخواهد کرد.
هادی شبانی