بعد از سقوط صدام و روی کارآمدن دولت جدید عراق منطقا رجوی شیاد می بایست بساط فرقه اش را از خاک عراق جمع و گورش را گم میکرد. اما از آنجاییکه وی همیشه در رویای کودکانه واحمقانه کسب قدرت بهر وسیله ممکن سیرمیکند بعد از حاکمیت صدام درمنتهای خیانت وبا زیرپا گذاشتن تمامی شعر و شعارهای ضد امپریالیستی خود را به آمریکا آویزان کرد وخط حرکت موازی را جایگزین مبارزه قهرآمیز مسلحانه با آمریکای جهان خوار نمود و در یک دگردیسی ضد انقلابی، مجاهدین به کمین نشسته برسرکوچه آمریکایی ها را به بساط عیش ونوش و میهمانی های آنچنانی سربازان وفرماندهان هار ارتش بوش کشاند تا شاید از این طریق به گندم ری دست یابد.
رجوی درتحلیل های کشکی اش به اعضا چنین وانمود میکرد که دامنه عملیات آمریکا فقط به عراق محدود نمی گردد و ارتش آمریکا درادامه به ایران هم حمله خواهد کرد. وی ادامه میداد آمریکا فقط روی ما بدلیل تجارب وآشنایی جغرافیایی با مرز وهمچنین مسلح بودنمان حساب باز میکند و آمریکا درنهایت به مسلح کردن ما تن خواهد داد. آنها با ما توافق کرده اند تا زمانیکه درخاک عراق هستیم از ما حفاظت خواهند کرد. با خروج نیروهای آمریکایی از خاک عراق واستقرارارتش عراق دراشرف تمامی تحلیل های رجوی نقش برآب شد واو را بشدت غافلگیر کرد. چرا که تحت حاکمیت دولت و ارتش عراق ادامه ماندن او را درخاک عراق با مشکل روبرو می ساخت.
رجوی برای زمینه سازی بازگشت مجدد ارتش آمریکا به اشرف دست به ترفند جنایتکارانه ای زد ودرگیری با ارتش عراق را در دستور کار نیروهای خود قرار داد. ارتش عراق برای حفاظت نیروهای مستقردراشرف درصدد ایجاد یک مرکز پلیس درنقطه ای از قرارگاه اشرف بود زیرا تامین امنیت نیروهای پناهنده درخاک یک کشور برعهده کشور میزبان است و این قانون در کمپ های پناهندگی کشورهای اروپایی هم لازم الاجرا است و گذشته از آن نیروهای آمریکایی که تا قبل از ارتش عراق حفاظت اشرف را برعهده داشتند بدون هماهنگی و اطلاع به مسئولین سازمان به هرنقطه ای از کمپ اشرف سرکشی میکردند بدون اینکه از طرف مسئولین فرقه رجوی محدودیتی برای آنها باشد. ولی درمورد ارتش عراق از طرف سرکردگان فرقه اعلام شد اجازه نخواهند داد. تا بالاخره بعد از اولتیماتوم های مکرر ارتش عراق وارد اشرف شد. سرکردگان فرقه رجوی که میدانستند درصورت ایجاد پست بازرسی راه برای فرار نیروهای ناراضی باز خواهد شد به دروغ ما را توجیه کردند که نیروهای عراقی قصد دستگیری ما وتحویل به رژیم ایران را دارند ونیروها را به انواع سلاح های سرد مسلح کردند وبا تحریک آنها سد انسانی مقابل نیروهای ارتش عراق ایجاد نمودند.
با وجود هشدارهای مکرر ارتش عراق وشلیک های هوایی نیروهای تحریک شده همچنان دیوارگوشتی درمقابل پیشروی ارتش عراق ایجاد کردند بطوریکه درگیری آغاز شد. جالب اینجا بود که از جمع بیش از ۳۰۰۰ نفراز ساکنان اشرف تنها جمع محدودی به تحریک رجوی ها وارد درگیری با ارتش عراق شدند ومابقی بی تفاوت بودند. درجمع کشته شدگان یا بهتربگویم قربانیان توطئه رجوی تعدادی از اعضای ناراضی ومنتقد رجوی هم بودند که گفته میشد بدین ترتیب مورد تسویه حساب فیزیکی قرارگرفتند. بعد از اینکه سرکردگان رجوی سمبه را پر زور دیدند و از حضور نیروهای آمریکایی درصحنه خبری نشد درنهایت درمنتهای ذلت آتش بس را پذیرفتند که همین باعث بروز نارضایتی دربین نیروها شد که اگرقصد آتش بس داشتید چرا این تعداد نفرات را به کشتن دادید.
درجریان این درگیری تعداد زیادی واز جمله خود من مجروح شدیم. فرماندهان فرصت طلب رجوی بجای انتقال مجروحان به پشت صحنه سعی درسوء استفاده تبلیغاتی از خون وبدنهای مجروح قربانیان داشتند تا بنحوی مظلوم نمایی نمایند. یک پای مجروح ولنگان وچهره غرق بخون کشته شدگان تنها خاطره بازمانده من از آن حادثه است. به امید روزی که با فروپاشی این فرقه تروریستی ناگفته ها وحقایق پشت پرده آن برای همگان افشا و آشکار گردد…
رستم آلبوغبیش