سران سازمان ضد خانواده مجاهدین برای دستیابی به امیال و آرزوهای پوشالی خود از هیچ حیله و نیرنگی دریغ نمی ورزیدند و ربودن فرزندان خانواده ها و جوانان کشورمان به بهانه های مختلف از جمله کاریابی با حقوق و در آمد بالا و یا تحصیل و اقامت در کشورهای مختلف اروپایی از جمله آلمان از شعارهای پوشالی آنها بود که متاسفانه برخی از جوانان جویای نام و زندگی راحت به این حیله گرفتار شدند و از خاک ترکیه توسط شیادان فرقه رجوی که یکی از آنها علی آنکارایی بود به دام سران سازمان ضد خانواده مجاهدین گرفتار شدند و بعد از آن نیز فشارهای روانی و ایدئولوژیکی باعث ماندگاری این افراد در فرقه رجوی شد.
تایماز واحدی نیز یکی از جوانان جویای کار از خطه ترکمن صحرا بود که متاسفانه در دام پنهانی سران فرقه رجوی گرفتار شد و با دعوت فردی بنام کمال که از وابستگان او میباشد به سازمان ضد خانواده مجاهدین پیوست و تاکنون نتوانسته با خانواده خود ارتباطی برقرار نماید.
امروز به دیدار برادر تایماز رفتیم و مدتی با او بودیم، آقای واحدی میگفت برادرم برای کار به کشور ترکیه رفت ولی رفتنی که چند سال طول کشید و ما هیچ گونه خبری از سلامتی او نداشتیم و بواسطه زحمات انجمن نجات بود که توانستیم از وضعیت او خبری بدست بیاوریم و مادرم که در این چند سال سلامتیش را بخاطر برادرم از دست داد و خانه نشین شد و پدرم نیز در فراق او جان به جان آفرین تسلیم نمود. من به شخصه سران فرقه رجوی را عامل این همه درد و رنج خانواده ام میدانم که برادرمان را از ما دزدید و او را گرفتار عقاید و اهداف پوچشان نمود.
وی در مورد روند پیگیری امور برادرش از طریق مجامع بین المللی نیز میگوید که با نهادهای حقوق بشری و دفتر سازمان ملل واقع در تهران و چندین ارگان مربوط به سازمان مجاهدین مکاتباتی را انجام دادم و خواستار ملاقات با برادرم از این راهها شدم که متاسفانه تاکنون هیچ گونه پاسخی از آنها دریافت نکردم.
او می گوید که چرا سران سازمان مجاهدین از برقراری ارتباط تلفنی و یا ملاقات حضوری برادرم با خانواده باک دارد؟
چرا فرقه ای که ادعای دموکراسی نموده و خود را سازمانی مردمی اعلام میکند از کوچکترین امتیاز انسانی که برقراری ارتباط عاطفی و خانوادگی هر فردی میباشد آنقدر هراس دارد که حتی اجازه نمیدهد فرد با خانواده اش حتی یک تماس ساده داشته باشد و یا دیداری در حضور نمایندگان مجامع بین المللی ولو یکساعته داشته باشد؟
آقای واحدی میگوید مادرم اکنون بسیار مریض احوال میباشد و مدام بهانه گیری میکند. ولی میدانم که دلتنگ برادرم میشود و بخصوص از زمانی که پدرم فوت نمود او بیشتر سراغ برادرم را می گیرد. ولی متاسفانه این سازمان ضد بشری مجاهدین بود که عرصه را برای خانواده ما و بخصوص مادرم تنگ نمود و با ربودن برادرم و شستشوی مغزی او به وی اجازه برقراری ارتباط با خانواده را نداد و اکنون چند سالی میباشد که هیچ گونه اخباری از صحت و سلامت او نداریم و نگران سلامتی برادرمان هستیم که امکان دارد با توجه به اخبار بدی که از سران فرقه رجوی میشنویم برای امیال شخصی خودشان برادرم را قربانی نمایند و او را برای مظلوم نمایی بیشتر از بین ببرند.
آقای واحدی که نگران برادرش بود و این را می شد در چهره و طرز صحبت نمودنش فهمید در پایان این دیدار کوتاه گفت که من حاضرم برای رهایی برادرم در هر دادگاه صالحه ای از سران فرقه رجوی شکایت کنم تا بتوانم او را از چنگال شیاطینی مانند سازمان ضد انسانی مجاهدین نجات دهم.