قسمتی از مصاحبه با خانم مهین توکلی مادر احمد عبدی (متولد 1340 – اسیر در فرقه رجوی در آلبانی)
من مهین توکلی مادر احمد عبدی هستم. احمد در سال 1359 از طریق واحد بسیج شهید چمران به جبهه اعزام گردید و بعد از دو ماه به اسارت نیروهای عراقی درآمد. بعد از اسارت، احمد با خانواده مکاتبه می کرد و عکس می فرستاد و تا سال 1367 ارتباط مکاتبه ای برقرار بود. اما بعد از آن کاملاً از احمد بی خبر بودیم. این بی خبری موجب شد که خانواده با ملل متحد و مراجع بین المللی مکاتبه نمایند. سال 1380 از طریق جداشدگان و انجمن نجات مطلع شدیم که احمد در پادگان اشرف می باشد.
سال 1382 برای ملاقات با احمد به عراق رفتیم و به پادگان اشرف مراجعه کردیم. ملاقات با احمد تحت کنترل شدید مسئولین فرقه رجوی انجام شد به حدی که اجازه ی دیده بوسی با احمد به من داده نشد ولی پدرش با اصرار توانست احمد را درآغوش بگیرد و او را ببوسد. مأموران فرقه هدایایی که ما برای احمد برده بودیم را خودشان از ما تحویل گرفتند و بردند. از آن زمان تاکنون ارتباط ما با فرزندمان کاملاً قطع شده است. پدر احمد در فراق فرزند و چشم انتظار وی، فوت نمود. تنها آرزوی پدر احمد، ملاقات با فرزندش و رهایی او از اسارت فرقه رجوی بود.
پیام خانم توکلی به فرزندش آقای احمد عبدی:”احمد جان، قربانت بروم. ما خیلی دوستت داریم. همه منتظرت هستیم. یادت می آید که حتی حیوانات را تیمار داری می کردی و دوستشان داشتی. چرا به فکر ما نیستی و یاد ما نمی کنی؟ مطمئن باش اگر بازگردی از همه نظر به لحاظ مادی و معنوی تو را تأمین خواهیم کرد. خود را نجات بده و با فرقه همکاری نکن. تو بهترین فرزند من بودی. چشم انتظار بازگشت تو هستیم. بچه های نادره و عباس چشم به راه تو می باشند. فرزندم بازگرد، قدمت روی چشم همه ما جای دارد.”