موانع آزادی اسرای مجاهدین

خیانت دولت آلبانی و بی عملی کمیساریا

افراد مطلع میدانند که در ابتدا قرار نبود که اعضای سازمان مجاهدین خلق دریک اردوگاه اتراق کرده ومانند سابق، مدام تحت امرروسای زن وفرماندهان مرد گماشته شده ازسوی رجوی باشند.
برعکس ، دولت آلبانی متعهد بود که اعضای سازمان مجاهدین خلق را تحت نظر روانپزشکان قرار داده وبا رفع آثار خطرناک شستشوی مغزی ، آنها رابه جوامع بشری برگرداند!
اما درعمل چی ؟
سران سازمان باحمایت امریکا دولت آلبانی را واداشت که تعهدات اولیه اش را زیر پا گذاشته وبا گذاشتن زمین دراختیار رجوی ، کمک کند که او کماکان اردوگاه خود را داشته باشد و ازافراد مثل گذشته کار بردگی کشیده و به تداوم مغز شویی ادامه دهد!
نمایندگی کمیساریای عالی پناهندگان درآلبانی هم بنوعی وارد این بازی های کثیف وآدم فروشی کشیده شده و پرداخت حقوق فرد جدا شده را به سازمان سپرد.
یعنی، میش رابدست گرگ سپرد!!
مسلم است که چنین جدا شده ای هیچ درآمد وامکانات دیگری ندارد واگر کمکی به او نرسد ، کماکان مجبور به گزارش دهی به سازمان هستند ومعنی این کار این است که دراصل نتوانسته اند جدا شوند ومجبورند علیه دوستان جدا شده ی دیگر خود که امکاناتی داشته و تن به خبرچینی بنفع سازمان نداده وگاها درپی افشای آن هستند ، گزارش بنویسند یا مجبور باشند که دربرابر سوء استفاده های تبلیغاتی سازمان ، سکوت کنند!
جریان رفیق دهقان بلوچی ، ازنمونه های بارز دراین مورد است:

 class=

مدتی پیش او با صدور بیانیه ای بشرح زیر ، از سازمان اعلام جدایی کرد:

اعلام جدایی رفیق دهقان از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی – شرح چگونگی اسارت و رهایی آقای رفیق دهقان از فرقه مجاهدین خلق ـ رجوی – رفیق دهقان ، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 07.08.2019)
من رفیق دهقان از اهالی بلوچستان ایران در سال 1382 در دام باند تبهکار مجاهدین افتاده و مرا با فریب و نیرنگ به عراق اعزام کرده بودند و مدت 13 سال دربند تشکیلات جهنمی این فرقه اسیر بودم؛ بدین وسیله جدایی رسمی خود را این فرقه اعلام می کنم.
من در ماه بهمن 82 شمسی بدلیل بعض مشکلات از جمله مالی از ایران خارج وبه کراچی رفتم، در آنجا بعضی افراد با من تماس گرفته و بمن گفتند که محلی را سراغ دارند که امکانات و پول خوبی می دهد؛ کمک می کند؛مشکلات را هموار و بعداز مدتی، مثلا چند ماه نفرات را به اروپا اعزام می کند.
گفته می شد بدینوسیله بدون دردسر و بدون صرف هزینه به یک کشور اروپایی اعزام و آنجا دیگر شرایط برای کار و ادامه زندگی فراهم است.
از آنجا که من کسی را نمی شناختم و نیاز به کمک داشتم و این نفرات هم بلوچ بودند من به آنها اعتماد کرده، هنوز چند روزی از خروجم از ایران نگذشته بودکه در5 اسفند 81 از پاکستان به اردن و سپس به عراق پرواز و آنجا افرادی ما را تحویل و به پادگان اشرف بردند. ما هیچ خبر نداشتیم که چه چیزی در انتظارما است اما بنظرغریب می آمد و ما را وارد یکسری آموزشهای کردند که می گفتند برای کارتان بدرتان می خورد اما بعد از چندی که متوجه شدیم و وقتی موضوع را دنبال کردیم بما گفتند شما برای مبارزه آمده اید و راه دیگری ندارید باید این راه را بروید.
… افرادی مثل من چاره ای جز ماندن نداشتیم چراکه از بیرون خبر نداشتیم و در داخل به اصطلاح تشکیلات هم اینطور القاء می کردند که افرادی مثل ما در بیرون امکان ادامه زندگی ندارند چه بهتر که اینجا بمانید.
از جمله روزانه باید در دو جلسه (نشست ) شرکت و بقول آنها فاکتها یعنی تناقضات را به مسئول نشست وکتبا گزارش می کردی تا بقول خودشان سازمان در جریان وضعیت نفر باشد و با این وسیله هرروز نفرات را وابسته تر ومطیع تر می کردند. دراین نشست ها یکی که به آن عملیات جاری می گفتند باید لحظات روزمره چه عملی وحتی ذهنی خود را می گفتی و خودت این لحظات (یعنی خودت را) سرکوب و به بقیه هم اجازه می دادی که هرچه می خواهند بتو توهین کنندتا بقول آنها نرینه وحشی سر جایش بنشیند – بدین وسیله شخصیت افراد را خرد می کردند تا نفر هرچه مطیع تر شود؛ نشست دیگر اسمش غسل بود که هر فرد باید لحظات جنسی خود را می گفت و کتبا گزارش می کرد که خیلی تحقیرآمیز و آزار دهنده بود.
در عراق و توی اشرف و لیبرتی سران این فرقه می گفتند این چیزهااین ها لازم و شرایط ما اینها را ایجاب می کند. و چه بسا در جاهای دیگر نیازی به این چیزها نباشد؛ و به این وسیله افراد راساکت و خفه می کردند.
نکته دیگر اینکه اینها راجع به اخبار ایران و جهان دروغ می گفتند، از کاهی کوهی می ساختئد به شکلی که یک اعتراض گوچک در داخل ایران را چنان بزرگ می کردند که ما واقعا بعضی اوقات فکر می کردیم همین فردا دولت ایران سرنگون می شود و این بارها برای برخی از ما اتفاق می افتاد که اینرا باور می کردیم اما نفرات قدیمی تر که از این چیزها زیاد و به کرات شنیده و تجربه داشتند ما را از خواب غفلت بیدار و موضوع را برایمان روشن می کردند که آقا از این خبرا نیست، کلاهت را بچسب که باد نبره. البته این موضوعات و ادعاها در سازمان وجود داشت و هر بار تحت عنوانی دیگر مطرح و نفرات را وادار می کردند آنها را تائید و تکرار کنند.
من این نشست ها بیزار و به شدت اذیت می شدم دیگر حرفهای آنها را قبول نداشتم ولی مثل خیلیهای دیگر، فکر می کردم گیر کرده ام و راه دیگه ای ندارم.وقتی که قرار شد از عراق خارج شویم ما فکر می کردیم دیگراز این فشارها و دروغها خلاص می شویم وبقول خودشان که می گفتند اینها لازمه شرایط عراق است این ضوابط و فشارها برداشته شده یا حداقل نسبت به شرایط تعدیل و نرمتر می شود اما با ورود به آلبانی این ضوابط شدیدتر و بیشتر شد و بقول خوشان چون به دامان بورژازی افتاده ایم و تهدید جدیتر است باید بیشتر عملیات جاری و غسل بکنیم تا از این تهدید مصون بمانیم. و من فهمیدم که هیهات اینها تغیر پذیر نیستند و بازهم بما دروغ گفته اند و اینها اصلا نمی توانند تغییر کنند و اصلا اصلاح پدیر نیستند و گرنه از هم می پاشند برای همین سفت و سختر از گذشته به همان قوانین فشارو محدودیت، چسبیده اند. من بدلایل بالا در آلبانی تصمیم گرفتم که از این فرقه جدا و خودم را این فشار و عذاب رها کنم و جدا شدم. اما دراین مدت هم که این فرقه جدا شده و دنبال زندگی خودم بودم از آزارو اذیت این فرقه درامان نبودم. فرقه مجاهدین که طبق تعهدش به دولت آلبانی، باید هزینه زندگی افراد جدا شده را پرداخت می کرد؛ از این این کمک هزینه ناچیز سوء استفاده و نفرات را وادار می کرد که طبق قوانین آنها زندگی کند! با چه کسانی رابطه داشته باشد و بالعکس. و یا باید هرگاه ترا به دفترشان در اینجا احضار کردند سریعا بروی و از بقیه افراد برای آنها خبر ببری! یعنی رسما از ما می خواستند برعلیه همدیگر جاسوسی کنیم. لعنت به روح پلید رجوی که چنان این فرقه خبیث حتی در این دو سالی که مثلا از بند این فرقه بیرون آمده بودم از این مستمری ناچیزی که تعهد خودشان بود و به بهانه های مختلف کم کردند و به نصف رساندند و از طرفی هم با تمامی توان و نیرنگ و رذالتهای بی مانند و با لابی گریهای کثیف صهیونیستی خودشان از ژنو تمام خدمات کمیساریا رو بر ما بستند و النهایه این مستمری ناچیز را آنطور که مطلوبشان بود تبدیل به قلاده ای در گردن نفرات جداشده مستمری بگیر خودشان کردند مخصوصا کسانی که کمکی از ایران برایشان نمی آید و بدین گونه هر سوء استفاده رذیلانه ای که از نفرات میخواهند میکنند. اما دیگر بس است و نه نه نه برای همیشه به این فرقه جهنمی و جنایتکار و هویت کش. من دیگر توان این بردگی را ندارم و به این بردگی پایان میدهم میخواهم همان که بودم باشم همان بلوچ آزاده که بودم باشم نه برده کسانی که هزار ادعای دروغ و فریب انگیز دارند ولی در عمل من چیزی جز برده برایشان نبودم. در این راه تمامی تلاش خودم را در جهت به اشتراک گذاشتن خاطراتم و آنچه که بر من گذشت میکنم تا شاید مرحمی بر زخمهایی که جسم و روح مرا میازارد باشد. من رفیق دهقان بدینوسیله جدایی رسمی و قطع رابطه خود از فرقه مجاهدین خلق را اعلام کرده و به این دوره نکبت باراززندگی و همراهی با این فرقه مزدور آمریکا و اسرائیل پایان می دهم و خدا مرا بخاطر همراهی با این فرقه ببخشد”.
حال به مطلب متضادی که رسانه های رجوی منترش کرده که دربهترین حالت میتواند سوء استفاده ازتنگناهای مالی باشد ، توجه شود :
” افشای مزدور حسن حیرانی توسط رفیق دهقان – اینجانب رفیق دهقان که در تاریخ ۵آوریل ۲۰۱۷ به‌دلیل نکشیدن مبارزه دنبال زندگی شخصی‌ام رفتم با تشکر از سازمان مجاهدین که تا همین امروز ۱۰اوت۲۰۱۹ مرا کمک کرده است و مسائل زندگی مرا حل کرده است. یک مأمور وزارت اطلاعات بنام حسن حیرانی در آلبانی مرا مورد سوءاستفاده قرارداد که لازم می‌دانم او را افشا کنم. حسن حیرانی برای همکاری با رژیم آخوندی و جذب نفرات در آلبانی کار می‌کند. حسن حیرانی از قول من مطالبی را که اصلاً نه گفته و نه نوشته‌ام را در سایتهای رژیم منتشر کرده است که ضمن محکوم کردن آن ذیلاً شرح کارهای او را در مورد شخص خودم بیان می‌کنم. روز ۲ اوت ۲۰۱۹ در منطقه توفین تیرانا نزدیک پل توفین نشسته بودم که حسن حیرانی با دیدن من سراغم آمد و فریبکارانه مرا به خانه‌ای در فرزکو برد بعد گفت یک عکس یادگاری با لباس محلی بلوچی می‌خواهم از تو بگیرم از من عکس انداخت این همان عکسی است که در سایتهای رژیم به‌عنوان اینکه من ناراضی از سازمان مجاهدین هستم بدون اطلاع من عکس را منتشر کرد. از من پرسید می‌خواهی چه‌کار کنم من به او گفتم وضع روحی خوبی ندارم و دنبال خارج شدن از این کشور هستم. من در این سه سال زیر چتر کمک سازمان بوده‌ام و هرماه سازمان ماهانه به من کمک‌هزینه داده است و اصلاً هیچ بدی و کسری ندیده بودم ضمن اینکه من همیشه هوادار سازمان بوده‌ام و همه دوستانم من را می‌شناسند”.

اعضای محترم خانواده های ذینفع!
بشریت ترقی خواه!
مقامات ذیربط در دولت ایران!
با توجه عمیق به مسائل ذکر شده ، استدعای عاجزانه دارد که بی استخوانی کمیساریا و همکاری تنگاتنگ دولت آلبانی با سران جانی مجاهدین خلق که مانع آزادی فرزندان ما ازچنگال رجوی هستند، شدیدا مورد نکوهش قرار داده وبه وظایف انسانی وقانونی خود دراین مورد عمل نمایید!
گروهی از خانواده های گرفتار تبریزی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا