ای کاش با شما می بودم و با شما رستگار می شدم
گفتگو با فواد بصری جدا شده از فرقه رجوی
- آقای بصری سلام احوال شما.. هر چه از فرقه رجوی بگوئیم کم گفتیم. می رویم سر اصل مطلب! آقای بصری چند روز پیش سخنرانی مریم رجوی در رابطه با کشته های 10/ شهریور/92 را گوش کردید؟
قبل از پاسخ دادن به شما، من هم خدمت شما سلام عرض می کنم و از زحمات شما تشکر می کنم. حرف شما درست است هر چه از فرقه رجوی بگوئیم کم گفتیم.
من اگر یک شب تلویزیون فرقه را مرور نکنم آن شب برای من روز نخواهد شد.
بله من هم گوش کردم..
وقتی داشتم سخنرانی مریم رجوی را گوش می کردم یک سئوال به ذهنم زد. مریم رجوی وقتی می گوید: ای کاش با شما بودم و با شما رستگار می شدم. چرا پیش آنها نماندی که رستگار شوی یک سری از کادرهای خودشان را در پادگان اشرف کاشتند، زدند آنها را قتل عام کردند. تبلیغاتی شد برای خود فرقه! با گرد و خاک کردن فرقه آشنا هستید نیاز نیست توضیح دهم آخه مریم رجوی و رستگاری! ای کاش رستگار می شدی که ما از شرت راحت می شدیم.. مریم رجوی و رجوی گور به گور شده فقط شعار می دهند. رجوی در رابطه با کشته های 10/ شهریور/ همین شعار را داده بود و می گفت لشکر فدایی!کاش با شما بودم …
بایستی به مریم و مسعود رجوی گور به گور شده گفت این شعارها به شما نیامده اینها با این شعارهای پوشالی می خواهند خودشان را اثبات کنند که ما با اعضا و کادرهایمان حاضریم فدا شویم. در صورتی که مریم رجوی و شوهرش همیشه در حال فرار بودند.
زمانی که فرقه رجوی در عراق بود و صدام حاکم عراق بود، مریم و مسعود رجوی کوچکترین خطری را احساس می کردند. رجوی دست مریم و ستاد فرماندهی که تشکیل شده بود از زنان فرقه دست آنها را می گرفت و فرار به خارج از عراق! بعد از اینکه خطر یا بحران در عراق فروکش می کرد سرو کله رجوی و همراهانش پیدا می شد و برای اینکه بگویند ما در کنار شما بودیم نشست عمومی را برگزار می کردند و بالای سن مریم در جیب مسعود رجوی می ریخت و مسعود در جیب مریم و وانمود می کردند که ما در کنار شما بودیم!
دروغ می گفتند شگردشان این بود. ما به دروغگویی و فریب کاری رهبران فرقه عادت کرده بودیم …. کمی گذشته را مرور کنیم.
شما جنگ خلیج سال 91 یادتان است. زمانی که پدر بوش به عراق حمله کرد بعد از عقب نشینی آمریکا و اتمام جنگ وقتی کشور عراق به تعادل خود رسید رهبران فرقه برای اینکه خودی نشان دهند، نشست عمومی برگزار کردند. مریم بالای سن می خواست از دلاوری و شجاع بودن شوهرش بگوید.
می گفت هر چه به مسعود گفتیم جنگ است شما باید از عراق خارج شوی هر چه اسرار کردیم راضی نمی شد از عراق خارج شود. می گفت من در کنار نیروهایم بایستی باشم و موشک بود که در اطراف محل استقرار مسعود می خورد فکر نکنید که فقط شما زیر بمباران بودید ( حالا ما بدهکار رهبران فرقه شدیم ) فکر کنم دو ماهی ازنشست گذشته بود زهرا گرابیان ( سارا ) با ارکان در مقر نشستی گذاشت. بحث جنگ را می کرد گاف را در نشست داد گفت در ایام جنگ ما مجبور شدیم برادر مسعود و خواهر مریم را به خارج از عراق منتقل کنیم. وقتی فهمید گاف را داده به حاضرین در نشست گفت این بحث به بیرون درز نکند اگر به بیرون درز کند تک تک شما بایستی جواب پس بدهید.. شما را به خدا می بینید رهبران فرقه چه شیادهایی هستند. اگر اجازه دهید به یک مورد دیگری اشاره کنم.
بعد از عملیات دروغ جاویدان و شکست جانانه ای که رجوی از جمهوری اسلامی خورد، بعد از عملیات دروغ جاویدان رجوی نشست جمع بندی را عمومی برگزار کرد و بالای سن چرت و پرت می گفت. می گفت مریم به من اسرار می کرد که مرا با یکی از یگانها بفرست بروم بجنگم. من قبول نمی کردم. بعضی مواقع بیش از اندازه اسرار می کرد من هم عصبانی می شدم و سرش داد می زدم فکر نکنید فقط شما در صحنه جنگ بودید من و مریم تا آخرین تانک و کاسکاول سوخته شما آمدیم و از نزدیک شاهد صحنه جنگ بودیم. مردک و زنیکه حقه باز و شارلاتان این همه دروغ و فریبکاری ؟!
سرتان را درد نمی آورم رجوی و مریم همیشه در حال فرار بودند. مسعود رجوی می گفت هر شرایط سختی در عراق پیش بیاید من و مریم صلیب خودمان را برداشته و جلوی نیروهایمان حرکت می کنیم به محض اینکه جنگی یا بحرانی پیش می آمد رجوی و مریم رجوی صلیب های خود را برداشته و پا به فرار می گذاشتند.
و در پایان..
شعار ای کاش با شما بودم و رستگار می شدم.. رجوی و زن ولگردش شارلاتانهای تاریخ نبایستی رستگار شوند بایستی به زباله دان تاریخ سپرده شوند. - با تشکر از شما آقای بصری
من هم ازشما قدردانی می کنم.