یک روز قرار شد صفی تا تهران در کمپ اشرف بر پا کنیم که ثمره آن صف مریم رجوی تا فرانسه شد.
یعنی او به فرانسه رفت و نه تهران!
ساختن این پل رویایی و ناممکن، کار ما اعضای عادی نبود. قرار بود پلی تا تهران را شما راه اندازی کنید وما فقط تعهد نامه های مورد نظر شما را امضاء کنیم.
مریم که به فرانسه رسید گفتید اولین پل دارد ایجاد می شود ما هم سوت وکف زدیم.
مجدداً مریم به عراق برگشت وقرار شد پلی را با باز کردن میدانهای مین بین خلق واشرف بزنیم مجدداً ما سوت وکف زدیم درسال 76 هم تعهد تا 80 را هم دادیم باز هم همراه سوت وکف!
با آمدن آمریکایی ها به عراق وحضور دراشرف که قربانی هم زیر پای مامورین امپریالیزم نثار کردیم. باز سوت وکف زده و رقص ترکی وکردی … را هم چاشنی آن کردیم.
گفتید یک سلاح دادیم در عوض دوتا خواهیم گرفت وفعلا داریم پی ریزی می کنیم تا پلی به تهران بزنیم ما طبق معمول که عادت کرده بودیم تعهد داده وسوت وکف زده و رقصیدیم که نتیجه ای نداشت!
رفتیم به سراغ عربستان تا پلی از آن مسیر ایجاد کنیم که انقلاب های منطقه به نام بهار عربی راه افتاد وشما گفتید اگر امروز سوریه آزاد شود فردا این پل ما به تهران زده خواهد شد واوضاع یمن هم به ساخت سریع این پل کمک خواهد کرد.
تا قبل از آرامکو هیچ خبری از کشتار بی رحمانه یمنی ها منتشر یا منعکس نمیکردید، ولی به یکباره همایش درآمریکا و کنفرانس خبری و…. برگزار شد!
من هم روزگاری گرفتار شما بودم و با این شگردها آشنا هستم و می دانم که این یکی هم مصرف داخل تشکیلاتی دارد و یا ترفندی است برای خارج نشین های مزدبگیرتان که کمی راحت تر بوده وانگیزه ی تظاهرات و … داشته باشند که اکنون چاره ای غیر ازاین ندارید!
در میدان مین های عراق و فرستادن نفرات تازه آمده به تشکیلات با نام pps آن روزهم قرار بود پلی بین ارتش با خلق قهرمان ایران ایجاد کنند و همه هم در آن روزگار تلاش کردند ولی پلی به تهران زده نشد که گفتید پلی تا تهران در سال 84 ایجاد خواهد شد و مردم از داخل و ما از خارج این رژیم را سرنگون خواهیم کرد.
اما در سال 84 در داخل ایران انتخابات تمام شد و شما به افشاگری هسته ای بر علیه ایران رو آوردید که اگر رژیم به سلاح هسته ای دست یابد حکومتش پایدار خواهد شد و پلی تا تهران را از ذهن همان نفرات پاک کردید.
مجدداً سالها نشست ، پشت نشست ایجاد کردید و به نفرات گفتید که مقاومت شما در اشرف باعث شده خلق قهرمان انگیزه مقاومت پیدا کنند و این همان پلی بود که بین ارتش ما با خلق قهرمان زده شد و در خرداد 88 قرار بود رژیم از طریق همان پل ایجاد شده سرنگون شود اما سال 88 هم انتخابات تمام شد ، اگر چه یکسری نا آرامی وجود داشت اما در آن تظاهرات کسی شعار نداد که من رجوی را می خواهم.
رجوی با این شکست های پیاپی، از خانواده ها و جداشده ها طلب کار شد وگفت که آنها نگذاشتند این پل بین ما و خلق قهرمان زده شود تا رژیم را سرنگون کنیم وباید منتظر سقوط رژیم سوریه شد تا نوبت سرنگونی رژیم ایران برسد.
اما با وجود ویرانی سوریه که دارند دوباره میسازندش ، ارتش سوریه قویتر و کارآزموده تر از گذشته شد.
مشکل بتوان تصور کرد که با نگرفتن این حقه بازی های بزرگ، حقه بازی دیگری نقشه های ضد ملی رجوی ها را ببار نشاند.
شما آقا یا خانم رجوی!
قبول کنید که این بازی را باختید وبا دوستان ما وخانواده هایشان نرمتر رفتار کنید تا عمرتان یا عمرت بپایان برسد!
سیروس غضنفری