اولين تسليت را بايد به فرقه رجوي گفت به چند دليل!!
صدام هم به سرنوشت ساير ديكتاتورها گرفتار گرديد.با ذلت مردن پايان محتوم براي همه ی آنان است. واما عبرت گيري از چنين وقايعي هم توسط طرد شدگان وخائنان به مردم، يا خيلي اندك است ويا اصلا نيست.
صدام خود با روياي سردار قادسيه به ايران حمله كرد وبا هدف ژاندارمي منطقه ی خليج فارس به كويت يورش برد وبالاخره براي خود يال وكوپالي قائل بود والبته حامياني داشت كه خود را صاحب همه ی كشورها مي دانند! با اين همه دست انتقام زمانه اورا گرفت ويال وكوپالش را به زير كشيد.
به دار آويخته شدن صدام با آن تصويري كه از او به نمايش گذاشته شد يعني اوج در ماندگي وفلاكت وافلاس! بايد همانند لرزه اي بر پيكره بي جان هواداران او بيفتد. چرا كه ديگر اميدي به بازگشت او نيست.
بنا براين عزا داري بر پيكر يك ديكتاتور وآوردن تصوير قرآن به دست او پس از اعدامش گرچه از نظر فرقه به نوعي نمكدان را نشكستن است وليكن يك حماقت وپند ناپذيري از سرنوشتي است كه وقوعش براي آنان هم دير نيست.
به چند دليل خيلي مهم مي گوييم مرگ توام با ذلت صدام براي فرقه ی رجوي ناگوارتر است تا برای طرفداران اندکش در ميان اعراب واولين تسليت را به آنان بايد گفت . دليل اول كه از همه مهم تر است قاطعيت دولت عراق نسبت به عدم تاخير حكم اعدام صدام است.پس فرقه درخواهد يافت كه تصميم بر اخراجشان از كشور عراق واز سوي دولت آن كشور شوخي وتهديد نيست بلكه كاملاً قابل اجرا ست واگر رجوي وفرقه اش پيش بيني مي كردند با تاخير اجراي حكم صدام شرايط برايشان تا حدودي مساعدتر خواهد بود با عدم تحقق اين پيش بيني متوجه نا مساعدتر شدن وضعيت متزلزل خود شده وتا حدودي اين دست وپا زدن هاي اخيرشان را توجيه مي نمايد. دليل دوم كه موجبات نا اميدي فرقه را فراهم مي آورد سرنوشتي است كه هر مهره ی سوخته به آن گرفتار مي شود وصدام با آن همه خدمات به آمريكا وغرب نتوانست از آن خلاصي يابد.حال چه رسد به رجوي وفرقه اش كه همان يال پوشالي صدام را هم دارا نيستند!
سوم خوشحالي مردم عراق وبه انزوا رفتن سوگواران صدام حا كي از نفرت ايشان به هر بازماند ه از وي وهر آن كه در ستم كردن به مردم همكار وهمراه او بودند. بنا براين فرقه ی رجوي كه به عنوان يك گروه ترويستي ساكن در عراق به دليل خيانت هايش در حق ملت عراق شناخته شده واز ياد وخاطره آنان بيرون نخواهند رفت با ديدن اين جشن وپايكوبي برخود بيش تر از قبل لرزيد وبه حكم آن ضربالمثل مشهور كه مي گويد وقتي سر همسا يه ات را تراشيدند تو هم با خيس كردن سرت آماده باش تا سراغ تو هم بيايند آواي اخراج شدن از عراق ورفتن دنبال صدام را در گوش خويش زمزمه مي كند و گريزي هم از آن ندارد.
چها رم علاوه بر شادي مردم عراق ، ملت ايران هم كه در يك جنگ هشت ساله عزيزاني را از دست داده وگلو له هاي صدام وبمب ها ي شيمياي اش هنوز هر از گاهي عزيزي را از آنان مي گيرد به جشن نشستند واز صدام وحاميانش وبه ویژه فرقه ی رجوي بيزاري جستند تا يك بار ديگر با تكرار شعار مرگ بر منافقين وصدام در كنار هم گفته باشند هيچ گاه آن همه خيانت ومزدوري را كه فرقه ی رجوي در حقشان انجام داده به فراموشي نخواهند سپرد وتا هميشه ی تاريخ داغ اين ننگ وخيانت به خلق وميهن بر پيشاني رجوي خواهد ماند.
پنجم بيهوده گي تلاش هاي فرقه براي بيرون آمدر از ليست تروريستي است چرا كه فرض می کنیم از ليست بيرون آمديد با اخراج از عراق آن هم بعد از رسوایی ها وسرشکستگی هاي پي در پي وافشاگري بريده ها وبيانيه ی ديد با ن حقوق بشر به كجا پناه خواهيد برد ؟ اصلا چه كس ويا كساني حاضر به اين كار ند با توجه به اين كه نه ديگر شما در موقعيت سال 60 هستيد ونه معادلات سياسي آن روند را دارند ؟
البته دلائل زياد ديگري را مي توان براي عرض تسليت به فرقه رجوي در پي اعدام حامی وهمراه ويار ديرينشان وبه مسعود پدر وبرادر معنوي شان يعني صدام آورد وليكن بيش تراز اين پيام تسليت را نبايد طولاني نمود تا عزادارموفق به خواندن تمامي پيام هاي ارسال شده شود!!!