نامه سرگشاده به مریم عضدانلو(7)

نامه سرگشاده به مریم عضدانلو(7)


آرش رضایی – 7/17/2005
خانم مریم عضدانلو، به این جمله حکیمانه از ماکیاول دقت کنید:”خیلی ها برای رسیدن به قدرت صرف نظر از دلایلی که به زبان می آورند ، آماده اند تا از هر وسیله ای استفاده کنند.”
آنهایی که با نگاه چند بعدی جهان را می نگرند و از بینش های کلیشه ای ، تابوها و دگم های ایدئولوژیک به دورند هرگز مبانی فکری مغایر با اندیشه های خود و پیروان آنها را با توسل به ترور،توطئه،دشنام و تهمت و یا اغواگری محدود و محذوف نمی کنند. آن گروه از انسان هایی که به خاطر ابقاء یک تشکیلات و یا برای اثبات برتری یک اندیشه و بینش سیاسی حاضرند گروه های انسانی دیگر را قربانی و ترور کنند در واقع حقانیت اعتقادات خود را زیر سوال می برند چرا که انسانیت ورای افکار من و شما، گروه های سیاسی و ایدئولوژیهاست. کسانی که کسب قدرت سیاسی را به هر بها و بهانه ای هدف قرار می دهند نه تنها جنبه جاودانه ندارند بلکه روح آزادگی را از دست می دهند. اگر قرار باشد عدالت و آزادی با اتکاء به خشونت بی رویه ، تروریسم افسار گسیخته و با دستهای آلوده به خون هم میهنان بر پا شود بی شک مرگ آزادی و عدالت فرا رسیده است.
خانم مریم عضدانلو، از منظر عقلانیت مدرن و انتقادی و به باور انسان آگاه و روشنفکر هر انسان و جریان سیاسی برای قرار گرفتن در مسیر پویایی و بالندگی ناچار است با توجه به ویژگی ها و مشخصات دوران اجتماعی و تاریخی استراتژی،راهکارها و تعاریف منطبق بر زمانه بیابد. به عبارتی دیگر روح زمانه را دریافت و ادراک کند،دریافت وجودی.و بر این اساس حتی معیارهای پیشین را به زیر علامت سوال ببرد و استراتژی و تعاریف دیگری برای خود بیابد که باز هم مطلق و همیشگی نیستند.البته در اتخاذ و تدوین استراتژی و تعاریف نباید به ورطه سکتاریسم و جدایی از مردم خویش بیفتد.زیرا که رابطه دیالکتیکی به مفهوم تاثیر پذیری متقابل بین روح زمانه و عصر تحولات دموکراتیک با باورها،اعتقادات ،احساسات و ادراک عموم مردم وجود دارد.در حقیقت روح زمانه و افکار و معتقدات مردم بشدت با هم در آمیخته اند و تعریف و شناخت از آنان مستلزم درک ارتباط متقابل و رابطه فیمابین است.
خانم مریم عضدانلو،در حالیکه فرقه شما در روند و مسیری که به وسیله شوهرتان طراحی شد از مردم و اقشار اجتماعی ایران فاصله گرفت و با همسوئی با رژیم ارتجاعی و فاشیستی صدام و استقرار اعضای فرقه در عراق،اتخاذوبکارگیری روش های تروریستی کور و خشن و کشتار هموطنان بیگناه،نه تنها فرقه شوهرتان قادر نشد مشروعیت مردمی پیدا کند حتی تحت عنوان به اصطلاح سازمان سیاسی از کمترین پایگاه توده ای نیز برخوردار نشد. در عین حال شوهرتان و دیگر سران فرقه به علت طرح مباحث غیرعقلانی وارتجاعی در حیطه تئوریک(برداشت های قرون وسطائی از دین) و پراتیک(استراتژی و تاکتیکها) قابلیت سازگاری و انطباق تشکیلات با تحولات پر شتاب عصر دموکراتیک در سه دهه معاصر را از دست دادند و سازمان با صبغه به ظاهر مذهبی تبدیل به فرقه ای با ویژگی های توتالیتاریستی و ضد دموکراتیک گردید و بدینسان از تطابق با روح زمانه و تحولات دنیای معاصرو نیز از ارتباط تنگاتنگ و تاثیرگذار با ااقشار گوناگون اجتماعی ایران به دلایل ذکر شده باز ماند.
خانم مریم عضدانلو،هر پدیده و جریان سیاسی باید منطق وجودی داشته باشد و برای استمرار حیات سیاسی می بایست به طور مداوم به بازنگری در ایده ها و مفاهیم(جهان بینی و ایدئولوژی) و جمیع موضعگیریها و عملکردهای سیاسی و تشکیلاتی(استراتژی و سازماندهی) بپردازد.پرهیزاز مونوتون و یکنواختی در عرصه های اعتقادی،سیاسی و تشکیلاتی ؛ گشودن مرزهای ذهنی و عینی، بیرون کشیدن انکار شده ها از پستوی تنگ و تاریک حیات سیاسی و تشکیلاتی، نگریستن به مفاهیم ذهنی و پدیده های عینی از زوایای گوناگون،طرح پرسش همیشگی در امر جهان، انسان، ایده های ذهنی و رفتارهای سیاسی و شکستن محدودیت ها و جبرهای تحمیلی فرقه ای از اصول اساسی رشد و تکامل یک پدیده و جریان سیاسی است.
می توان با اطمینان اعتراف کرد که مناسبات حاکم بر قلعه اشرف هیچگونه سازگاری با معیارها و ملاک های برسمیت شناخته شده عصر تحولات دموکراتیک نداشته و ندارد.سالیان دراز تحمیل فضای استبدادی و اختناق آمیز در قلعه اشرف منجر به گسست فرد از دنیای پیرامونی و سانسور گسترده فرقه ای بدتراز آن خود سانسوری افراد مستقر در قلعه اشرف ، تنوع دید و همه جانبه گری افراد را غیر ممکن ساخته است و بی شک انسان محدود شده در یافتن پاسخ پرسش ها و کنجکاویها ، انسانی خلاق و سازنده نخواهد بود.
خانم مریم عضدانلو، به شهادت تعداد بیشماری از افراد جدا شده فرقه شوهرتان، در فضای توتالیتاریستی حاکم بر قلعه اشرف بدون احترام به اصول و منشور جهانی حقوق بشر کنترل نیرو بشدت انجام می پذیرد و اگر افراد حاضر در قرارگاه بدنبال چراها و چگونگی های زندگی بگردند از عرصه روزگار حذف می شوند بدون اینکه کسی متوجه شود که اصلا وجود داشته اندو نیز مسن ترها بعد از سالیان دراز تحت فشار همه جانبه قرار گرفتن ، محافظه کارتر شده اند و به ناچار در چار چوبهای تنگ و خاص تشکیلاتی و ایدئولوژیکی فرقه می مانند.غافل از آنکه تکامل و رشد انسان محصول فرایند آزادی انتخاب او و تعامل با دنیای مدرن است.بنابراین روزمرگی و تفکر گله ای سنخیتی با عقلانیت انتقادی و روح دموکراسی ندارد.
خانم مریم عضدانلو،قوانین فرقه شما چون تمامی فرقه های تاریخ بشری مبتنی بر تبهکاری و شقاوت است لذا به شهادت تاریخ توتالیتاریسم فرقه ای در نهایت خود قربانی شرارتهایی می شود که بانی و باعث آن بوده است.به جایگاه خویش در فرقه نگاهی ژرف بیاندازید و………….
ادامه دارد………..
ra.nejat@nejatngo.com
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا