بار دیگر جنگ!
محمد مرادی
در گزارش رادیو بی.بی.سی بهمناسبت سالگرد عملیات مجاهدین پس از اعلام آتشبس، چنین آمده است:
« مجاهدين از اين عمليات به عنوان يکی از بزرگترين دست آوردهای تاريخ سازمان خود نام می برند و می گويند که توانستند ضربات اساسی به ارکان حکومت اسلامی ايران وارد سازند و هزاران نفر از نيروهای سپاه و بسيج را از ميان بردارند.
سازمان مجاهدين در تبليغات خود دقيقا نمی گويد که هدف واقعی آن از اين عمليات چه بوده است و اشاره ای نمی کند که مثلا قصد آنان فتح تهران بوده است. بنابراين از ديدگاه مجاهدين اين عمليات با شکست مواجه نشده است. »
دستاندرکاران بخش فارسی رادیو بی.بی.سی خودشان را به جهالت میزنند و شاید هم نمیخواهند بیش از این مجاهدین را به دلیل وعدههای پوچ و توخالی سرنگونی و فتح تهران، شرمنده و خجالتزده کنند. در غیر اینصورت کیست که نداند مسعود رجوی در نشست توجیهی این عملیات، فرمانده تیپ کنترل کننده تهران را هم مشخص کرده بود و قرار بود که پس از فتح تهران در میدان آزادی به همراه مریم، شادی و پایکوبی کنند. همان کاری که برخی دیگر بنا بود با عزیمت با هواپیما، در 10 مهرماه سال گذشته انجام دهند!
به هرحال توجه رسانههایی مانند بی.بی.سی به سالگرد این عملیات، ناشی از تبلیغات چند روز گذشته دستگاه تبلیغاتی مجاهدین (بر خلاف چند سال اخیر که خیلی سخنی از این عملیات ضدمیهنی به میان نمیآورد) پیرامون حرکت ابلهانه رجوی برای فرستادن نیروهایش به قتلگاه است.
این تهاجم آنقدر ابلهانه و دور از عقل بود که رجوی (که روزی قصد داشت عملیات فروغ 2 را در هرج و مرج ناشی از حمله امریکا به عراق آغاز نماید) از ترس تکرار شکست مفتضحانه مشابه آن، دستور بالا بردن دستها را داد و به بهانه مسخره هماهنگی امریکا و ایران برای بمباران آنها، از نیروها خواست که در برابر امریکا دامن بپوشند.
این سؤال وجود دارد که چرا مجاهدین امسال بهطور خاص این همه بر روی تبلیغات در مورد آن عملیات جنونآمیز سرمایهگذاری میکنند؟
علت این است که بقایای مجاهدین در یکی از همان تحلیلهای همیشگی خود، به این نتیجه رسیدهاند که دولت ایالات متحده قصد دارد پس از مشخص شدن نتایج انتخابات، به ایران حمله کند.
تبلیغات در مورد این عملیات به معنی بازاریابی و نمایش توانمندیهای این گروه است که در حال حاضر در دستور کار دستگاه منگول تبلیغاتی این گروه قرار گرفته است. غافل از اینکه 17 سال پیش با نیروهایی جوانتر که به لحاظ کمیت، دو برابر نفرات امروز بودند و ضمناً تجربه شکنجه و ریزش و سرکوب و درگیریهای داخلی را نیز نداشتتند، تنها توانستند تا دشت حسنآباد، آن هم به یمن بههمریختگیهای ناشی از جنگ 8 ساله پیشروی کنند.
بنابراین ناگزیر وضعیت امروز مجاهدین، در حمله خیالی که آنهم به امید حمایت احتمالی امریکا از آنان رؤیابافی میشود، مطمئناً اسفناکتر و البته دیدنیتر خواهد بود.
امریکاییها هم قطعاً تجربه و جمعبندی مدونی از آن عملیات و ارزیابی پیرامون آن دارند و بهنظر نمیرسد مرتکب چنین حماقتی شوند. لیکن تبلیغات بیش از اندازه مجاهدین، علیرغم انتظار آنها، این مزیت را دارد که تمامی حامیان احتمالی آنان را بهطور کامل مأیوس میکند.
یک نکته در تبلیغات امسال گروه تروریستی مجاهدین برجستهتر از سایر وجوه است و آن اینکه مجاهدین برای لاپوشانی شکست سنگین خود، مدعی هستند که توانستهاند با حضور خود در جنگ، صلح را بر ایران تحمیل کنند!!
بسیار خب، اگر حافظه تاریخی تمام ناظران از یاد برده باشد که مجاهدین با چه هدفی وارد جنگ شدند و اساساً تشکیل و سازماندهی ارتش آزادیبخش در راستای چه استراتژی و هدفی بود و تمام شعارهای مجاهدین در مورد سرنگونی را از سال 1361 که مجاهدین در عراق مستقر شدند تا سال 1367 به دست فراموشی سپرده باشند و بتوان این ادعای مجاهدین را پذیرفت که آنها بودند که صلح را به ایران تحمیل کردند، باید از آنان سؤال نمود که صلح را با چه انگیزهای به ایران تحمیل نمودید؟!
آیا این عمل را در راستای سرنگونسازی حکومت ایران انجام دادید و یا استحکام آن؟!
واقعیت موجود را که دیگر نه میتوان تغییر داد و نه میتوان انکار نمود. واقعیت این است که حکومت ایران، بارها مستحکمتر و باثباتتر از دوران جنگ شده است و اساساً پذیرش آتشبس، آغاز دوران جدیدی از اقتدار در ایران بوده است که به مراتب این کشور را قویتر ساخته است. آیا مجاهدین با همین نیت صلح را به ایران تحمیل کردند؟!