غروب یک استراتژی
محمدحسین سبحانی/ کانون آوا
جام زهر و سبوی سم
هفده سال قبل در چنین روزی یعنی سوم مرداد 1367 در ساعت 14.30 دقیقه، سازمان مجاهدین عملیات نظامی گسترده ای را تحت پشتیبانی تدارکاتی و نظامی و لجستیکی رژیم صدام حسین آغاز کرد که رجوی نام فروغ جاویدان بر آن نهاد.
رژیم جمهوری اسلامی نیز که بعد از پذیرش آتش بس مورد این تهاجم غافلگیرانه قرار گرفته بود، آن را مرصاد نامگذاری کرد. اما من ترجیح می دهم که نام این عملیات را که بن بست استراتژی مبارزه مسلحانه را به عیان روشن کرد، غروب جاویدان بنامم.
از آنجا که این ماجراجویی رجوی آبستن حوادث بسیار تلخ تاریخی بوده است، جایز است که آخرین عملیات نظامی سازمان مجاهدین را مورد کنکاش قرار داده و این پرسش را مطرح کنم که:
چرا بیش از 1400 نفر از اعضای سازمان قربانی این ماجراجویی رجوی ها شدند و بیش از 1500 نفر تخت های بیمارستان های بغداد را پر کردند؟
چرا اساساً سازمان مجاهدین این عملیات نظامی را انجام داد؟
آیا آن چنان که رجوی یک هفته قبل از آغاز این عملیات در نشست عمومی خطاب به اعضای سازمان در قرار گاه اشرف اعلام کرد، فکر می کرد که واقعا می تواند تهران را 24 ساعته فتح کند؟ و پرسش های دیگر.
ولی قبل از پاسخ به چنین پرسش هایی و بررسی ابعاد سیاسی و استراتژیکی عملیات باصطلاح فروغ جاویدان لازم است چند روزی تاریخ را ورق بزنیم و به عقب برگردیم.
در 27 تیر ماه 1367 خبرگزاری های جهان اعلام کردند که رییس جمهوری حکومت اسلامی ( آقای خامنه ای) در نامه ای به آقای پرز دو کئلار دبیر کل وقت سازمان ملل متحد قطعنامه 598 را پذیرفته است.
در ابتدا افکار عمومی این خبر را شایعه تصور می کردند. تحلیل گران سیاسی نیز دست کشیدن رژیم جمهوری اسلامی از شعار های راه قدس از کربلا می گذرد و جنگ جنگ تا پیروزی و فرو انداختن بانی جنگ ایران و عراق، یعنی صدام حسین را باور نمی کردند.
درستی این خبر تعجب برانگیز و چرخش 180 درجه ای رژیم جمهوری اسلامی زمانی قطعی شد که آیت الله خمینی رهبر وقت رژیم جمهوری اسلامی به سخن در آمد و شکست یا سازش یا صلح را پذیرفت.
جملات آیت الله خمینی در این سخنرانی، نقل به مضمون، چنین بود.
در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا من بوده……و بدا به حال من که هنوز زنده ام و جام زهر قبول قطعنامه را سر کشیدم.
بعد از این سخنرانی بود که تعبیر جام زهر از سخنان آیت الله خمینی استخراج و در تاریخ سیاسی معاصر ایران ثبت شد.
اما همانطور که جامعه بین المللی و جهانی از تصمیم رژیم جمهوری اسلامی دچار شگفتی و تعجب شد، سازمان مجاهدین نیز که با شعار استراتژیکی صلح طناب دار رژیم اعتقاد داشت که هیچگاه رژیم جمهوری اسلامی آتش بس را نخواهد پذیرفت، بیش از همه غافلگیر شد.
البته مسعود رجوی ضمن اینکه از تجربیات آیت الله خمینی در مورد تشکیل حکومتی از نوع ولایت فقیه سنتی استفاده کرد و یک ولایت فقیه نوین را با ازدواج خودش و مریم عضدانلو ( همسر سابق مهدی ابریشمچی) در سازمان مجاهدین و بزعم خود ایران آینده پایه ریزی کرد، ولی جسارت آیت الله خمینی را نیز نداشت.
تاریخ نشان داد که آیت الله خمینی این شهامت را داشت جام زهر را سر بکشد و از آنچه گفته بود ـ به هر دلیل ـ عقب نشینی کند. مهم نیست که دلیل این عقب نشینی چه بود؟
مهم این است که او وقتی بن بست شعار های جنگی را متوجه شد، با جبر یا اختیار آن را پذیرفت، ولی رجوی چنین جسارتی را نیز نداشت تا او نیز به جای جام زهر، سبوی سم را سر بکشد و بگوید استراتژی مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه اشتباه بوده است.
اما چرا سبوی سم؟
به این دلیل که رجوی خود را رهبر مترقی و مکتب طراز نوین، و آیت الله خمینی را نماینده ارتجاع و اوج عقب ماندگی می داند.
اگر آیت الله خمینی می گوید جام زهر را سر میکشم، پس از رهبر خلق های جهان!! و مکتب طراز نوین انتظار بیشتری است.
آیت الله خمینی جام زهر را خود نوشید و پیروانش را نجات داد و نگذاشت بعد از مرگش نیروها و پیروانش صد ها جام زهر را سر بکشند. او حدود یکسال بعد از پذیرش قطعنامه 598 فوت کرد.
اما رجوی چه کرد؟
او نه تنها خود تن به سبوی سم نداد، بلکه سم را بین مریدان خود توزیع کرد.