آرش صامتی پور
دوست، برادر و همدرد عزيزم بابك شجري
از خبر تاسف بار و اندوهناك فوت پدر بزرگوارت دكتر شاد ا… شجري (دكتر جابر) مطلع شدم. صميمانه با تو ابراز همدردي مي كنم و اميدوارم من را نيز در اين ضايعه ي اسفناك شريك بداني.
بابك جان، مطلع هستم كه فرقه ي تروريستي در يك اقدام ضد بشري بار ديگر خباثت و دنائت خود را به نمايش گذارد و نگذاشت براي آخرين بار مرحوم پدرت را ملاقات كني. در اين مورد نيز من و تو با هم همدرد و هم سنگر غربتم. آنچه در جريان فوت پدرم بر من و خانواده ام گذشت شبيه سرگذشت تو است.
بابك عزيز، روز هاي پيش از فرستاده شدن تو به عراق را بخوبي بخاطر دارم كه پدرت، علي رغم احترام به انديشمندي تو از طريق تماسهاي مستمر تلفني سعي مي نمود روابط و مناسبات درون فرقه را برايت شرح دهد تا شايد بهتر و بيشتر بينديشي و دست به كاري نزني كه آينده و اميد هاي تو را تباه نمايد.
اما دريغ و درد كه نمايندگان رجوي سخن آزاد را برنتافته و بر نمي تابند، لذا مانع ادامه ي تماس هاي پدر با تو شدند. هنوز زمزمه هاي غمناكت در جدايي از خانواده ي مهربان خاله ات را به خاطر دارم و يادم هست كه چگونه سازمان از ترس اينكه حقيقت اين فرقه بر تو آشكار شود، به دروغ و به بهانه ي اينكه اعزام تو به عراق حل شده است، تو را از كانادا فراخواندند.
مي دانم كه در اين سالها همانند ساير دربند هاي اسير در فرقه ي رجوي نتوانستي با پدرت صحبت كني يا تماسي داشته باشي، مي دانم كه برايت مقدور نبود برايش نامه بنويسي و يا نامه اي دريافت كني. مي دانم كه مجبور بودي اگر به پدر فكر مي كني فاكت خانواده بنويسي و در عمليات جاري به خود انتقاد كني و بر خود تيغ بكشي، مي دانم كه…
بابك شجري در كانادا به تحصيل اشتغال داشت. دانشجوي نمونه، آرام، متفكر و فهيم. بابك هيچگاه به روابط فرقه اي درون سازمان تروريستي مجاهدين اعتقاد نداشت. بابك عاشق بود كه به عراق رفت و حراميان بغداد نشين از اين حربه بعنوان بخشي از ابزار جذب نيروي خود بخوبي سود بردند و پس از بستن دست و پاي قربانياني چون من و بابك منكر هر نوع عشقي شدند!
بابك دوست من، به تو تسليت مي گويم، طنين غمبار صدايت را به خاطر مي آورم و اشكي به ياد پدر به گونه ات غلطيده است را مي بينم. غم تو غم من است و غم همه ي برادران و خواهران جدا شده از فرقه است.
و نگذاشتند كه پدر را ببيني چون عاطفه در فرقه براي اعضاي گرفتار سم تلقي مي شود. اينگونه است حكايت همه روزه ي قدرت طلباني ناچيز و خوار كه در پيشگاه مردم ايران وزني همچون حشرات خرد دارند، در واهمه از فروپاشي روياي ربع قرن خود براي اعمال قدرت بر جان و مال و ناموس مردم ايران، مانع از آزادي و اختيار اعضاي خود گرديده اند.
بابك جان،
بياد دكتر جابر بر آستان كوه مي گرييم…
بر آستان دريا و علف
من را در غم خويش شريك بدان و آگاه باش كه براي آزادي تو ساير دوستانم از بند رجوي ها، اينك با ايمان بيشتر ايستاده ام و خواهم ايستاد.
اميد آنكه ديدارمان هرچه زودتر ميسر شود.
دوستدار و همرزم تو در آزادي همه ي فرزندان ايران
آرش صامتي پور
تهران آذر 1384