رقص و بزک دیگر اثر ندارد
ایراندیدبان
مدتهای مدیدی است که رهبری مجاهدین به دنبال بزک کردن چهرۀ تکیده و درهم شکستۀ تشکیلات خود برای نمایش بیرونی است.
از آن زمان که برای چندین برابر نشان دادن نیروها به خبرنگاران خارجی، نیروها را وادار به چند بار شرکت در یک رژه مینمود و با ارائۀ آمار تخیلی از عملیاتهای شکست خورده و بینتیجۀ تیمهای فرتوت و ناکارآمد عملیاتیاش، سعی داشت تا قیافهای ورزیده و سرپا از خود نشان دهد، تا هماکنون که به انحاء گوناگون میکوشد نیروها را به پای مصاحبههای اجباری بکشاند و با ساز و دهل زدن وانمود کند که نیروهای سرخورده و بیروحیه، با میل و انگیزۀ خود در اردوگاه اشرف ماندهاند، همواره گردانندگان باند رجوی بر این واقعیت وقوف داشتهاند که با نیروهایی مضمحل و در هم شکسته مواجه هستند که هر لحظه باید آنها را برای لحظات آینده و با امیدهای واهی کوک کرد تا بتوانند تناقضهای اساسی سیاسی و قفل شدگی و بنبست استراتژیک را تحمل کنند.
لیکن سقوط صدام، خلع سلاح و خصوصاً وضعیت بیآینده و نامعلوم گروه در عراق و ریزش نیروها که متعاقب تحولات جدید روی داد، باعث گردید تا مهار این درهم شکستگی به اصلیترین اولویت تشکیلاتی مجاهدین بدل گردد.
ماهیت فرمالیست و سرهم بند کن ِ مجاهدین، امکان هرگونه تحول ریشهای و تغییر ماهوی را به آنها نمیدهد (که البته اخلاق خاله زنک رجوی و میدان دادن به شورای زنانهای که دلمشغولیهای اینچنین وی را مرتفع مینمود، به این ناتوانی کمک میکند) به گونهای که به جای پرداختن به علل این درهم شکستگی، به بزک کردن و دست و دایره زدن روی میآورند و در اوج حماقت، اصلیترین تهدید خود را با سرهمبندی و اطوار نمایشی، تبدیل به سوژۀ یک جنگ روانی کرده و احساس میکنند که با نشان دادن نیروهای در حال رقص و آواز، بحران را فرو نشاندهاند!
همانگونه که ذکر شد، تحولات جدید عراق، سرفصل جدیدی در این مسألۀ اساسی تشکیلاتی مجاهدین به وجود آورد تا آنجا که گشتاپوی اشرف که پیش از آن با داغ و درفش و زندان و ابوغریب و شکنجه، در تقلای مهار بحران بود را واداشت تا با جراحی درونی، و عقبنشینی در برابر بسیاری از موازینی که خطوط قرمز تشکیلاتی محسوب میگردید، تطمیع گرانه، از اضمحلال نیروها جلوگیری کند. اما وضع وخیمتر از آن بود که بهراحتی بتوانند بر آن فائق آیند و فرار روزانۀ نیروها به کمپ همجوار اشرف و شکسته شدن بسیاری از مرزهای تشکیلاتی، کنترل کنندگان باند رجوی این اضمحلال درونی را تبدیل به بود و نبود خود کرده و مسأله را کاملاً سیاسی – امنیتی نمودند و با این تحلیل که وزارت اطلاعات، فروپاشی از درون را دنبال میکند، حلقۀ اتهام نفوذگری و به استخدام وزارت اطلاعات در آمدن را تنگتر نموده و از مرزهای ایران و اروپا، آن را به داخل اردوگاه اشرف کشاندند و مرز سرخی را برای هرگونه (و مطلقاً هرگونه و به هر دلیل) درخواست جدایی ترسیم نموده و چنین درخواستی را مترادف با گذاشتن کارت وزارت اطلاعات در جیب نفرات سازمانی قلمداد نمودند و عملاً حوزۀ نفوذ رسمی وزارت اطلاعات را به درون نشستهای تشکیلاتی و در سالن اجتماعات و جلسات شورای رهبری و گوشه و کنار اشرف گستراندند.
این آخرین تیر ترکش گشتاپوی اشرف بود و بعد از آن، تنها راه فرار باقی مانده و دیگر هیچکس رسماً جرأت اینکه بگوید خواهان جدایی است را ندارد. چرا که توان مقابله با هجوم نیروهایی که از وی علت در آمدن به استخدام وزارت اطلاعات را سؤال میکنند، ندارد!
همانند بسیاری دیگر از تاکتیکها و خطوط سازمانی که دقیقاً به علت ندانمکاریهای رجوی و عقبماندگیهای سیاسی و ایدئولوژیک مجاهدین منجر به شکست گردیده و مجاهدین قصد دخیل کردن عناصر بیرونی در تحلیل شکست آنها را دارند، به گزافه و بیهوده میکوشند مسألۀ درهم شکستگی نیروها را به بیرون و توطئه نسبت دهند (چرا که این بحران، عمیقاً با ذات و ماهیت فرهنگ حاکم بر این تشکیلات پیوند خورده و آنچنان که در ابتدا گفته شد، مجاهدین به دلایل متعدد که مهمترین آنها ضعف ایدئولوژیک و رهبری رجوی است ناتوان از حل آن میباشند).
برای رویارویی با چنین توطئۀ موهوم و لااقل برای عادیسازی در برابر نیروها، سیگنالهایی را نیز برای بهاصطلاح مهار عوامل مؤثر بیرونی ارسال داشتند. که از آن جمله میتوان به برگزاری جشنها و مراسمهای مختلف، بهعنوان اصلیترین تمهیدی که بقایای رجوی در این مسیر برگزیدند اشاره کرد، مثلاً به بهانۀ چهارشنبهسوری و وصل کردن آن به جشنهای سال نو و وارد کردن کلیۀ نیروها در آمادهسازی و شرکت در این مراسم و تهیۀ فیلم و سریال از آنها برای پخش بیرونی که وانمود کنند آنها نیروهایی سرزنده و با روحیه هستند!
در همین رابطه مطلبی که از سوی گشتاپوی اشرف انتشار یافته، افشاگر بخشی از این ترفند است:
« در پایان سال 84، سالی كه سراسر فلاكت و استیصال برای رژیم آخوندی و سرشار از پیروزی و سربلندی برای اشرفیان و كل پیكره مقاومت ایران بود، سلسه جشنهای باشكوه نوروزی اشرفیهای میهن ما كه توفانی از شادی، عشق، امید، انگیزه و انرژی را به نمایش گذاشت… مشخصاً سه سال است،كه رژیم استراتژی خود مبنی بر نابودی مجاهدین را، از طریق تاكتیك كثیف ضربه زدن از درون تشكیلات میخواهد پیش ببرد و این وظیفه را بر عهده وزارت بدنام اطلاعات گذاشته است، اما بعد از سلسله مراسم و جشنهای اخیر با مشاهده چنین استحكام و انسجامی بر خود لرزید و با گوشهای كر خویش صدای ناقوس مرگش را كه از جشنها و مراسم اشرف پایدار و سرافراز به گوشها میرسد به خوبی شنیده وتمام یاوهها و خوابهای پنبهدانهاش باطل شده است.
همین وزارت بدنام اطلاعات بود كه بارها در سایتهای شناخته شده خود، قبل از این مدعی شده بود، اشرف در حال فروپاشی و نابودی است و 80درصد رزمندگان با زور و اجبار نگه داشته شدهاند. » *
واضح است که گشتاپوی اشرف برای مهار این بحران ساختاری، نه تنها به رقص و نمایش در آوردن نیروها اکتفا نکرده بلکه به طرق مختلف میکوشد تا به بیرون از خود و بهخصوص جداشدگان القاء نماید که مسألۀ نیروها را حل کرده و نباید به جدا شدن نیروها امید داشت. در صورتی که تعمد و پافشاری بیش از اندازۀ مجاهدین بر روی این مسأله، حکایت از عمق آنچه که درون اردوگاه اشرف میگذرد دارد. این مسأله صرف نظر از این ابرام و پافشاری باند رجوی، مستند به اخبار فراوانی است که هماکنون از اشرف میرسد. موضوع بیروحیه بودن و درهم شکستگی و عدم تمایل نیروها برای ماندن به اندازهای در اشرف شدت یافته که تبدیل به یک جبهۀ آشکار گردیده است، تا آنجا که حتی در مجالس جشن که صرفاً هدف شرکت دادن نیروها در آن بوده و ظاهری تفریحی داشته است، بسیاری از نیروها از شرکت در آن امتناع کرده و یا به سختی راضی میشوند که در آن شرکت کنند.
در هر صورت، باید گفت که اصرار و تأکید گشتاپوی اشرف یک پیغام بیشتر ندارد و آن این که نیروها به شدت تحت فشار میباشند و باید از هر طریق ممکن به یاری آنها شتافت.
_____________________________________
نشریۀ مجاهد 15 فروردین – علیمراد اشرفی – خیزش چهارشنبهسوری در سراسر ایران، جشنهای نوروزی در اشرف و هراس قابل فهم آخوندها