در جلسه با شكوه فرانسه، خانمی را دیدم كه از آلان محمدی(یکی از میلیشیاهای سازمان که بر اثر شکنجه ی روحی فرقه ی رجوی در سن پانزده سالگی خودکشی کرد) با دوستان خود صحبت می كرد. كنجكاو شدم ،پررویی كردم كه بفهمم از این مظلوم چه می گویند. تحمل می کردم و چیزی نمی گفتم.
برای همین تصمیم گرفتم خلاصه ای از خاطرات آلان را بنویسم تا عمق فجایع قربانیان برای دوستان آشکار شود.
آلان، با سن 13 سال از كشور آلمان به عراق اعزام شد و 2 سال بعد در 15 سالگی دراثرفشار، خود كشی را تنها راه برای آزادی از جهنم رجوی انتخاب كرد.
آلان در كشور آلمان، در شهر كلن در پانسیون ( مهرگان ) مجاهدین بسیار زیر فشار روحی و روانی بود. بارها اورا می دیدم كه ان قدر دست روی دستانش می زد تا خون روانه می شد. آلان را بارها در سن 12 سالگی با افرادی كه 19 سال داشتند و نا مناسب بودند می دیدم. او از مدرسه فرار می كرد و از سن 11 سالگی شروع به سیگار کشیدن و…کرد
این ها در اثركمبودهای عاطفی بود كه در سینه ی سال ها فریاد می زد. او دست به هر كاری می زد تا شاید بتواند كمبود محبت خود را جبران كند. ولی چون چیزی جای عواطف را پر نمی كرد، از این شاخه به آن شاخه می پرید. زخم هایی كه روی دستان آلان به چشم می خورد به قدری بود كه مربیان مدرسه فكر می كردند او را در خانه كتك می زنند.
زمانی كه دژخیمان جلاد رجوی در اعلامیه ای گفتند كه آلان محمدی در اثرشلیك ناخواسته كشته شده است. برای من و بقیه میلیشیاها خیلی آشکار بود كه آلان خود كشی كرده. دراولین نشست مسعود رجوی در اردوگاه باقرزاده ، پشت نشست همه میلیشیاها جمع شدیم واین اخبار را همه تأیید می كردند.
حالا رجوی با دروغ پراكنی می خواهد این اتحاد را به اختلاف تبدیل كند. البته باید بگویم در این كار خیلی هم موفق بودند ولی تا كی؟؟! چرا مریم رجوی دخترخود( اشرف) و دختر شهرزاده صدر را به فرانسه می آورد ولی پسر مسعود رجوی را در عراق نگه می دارد. چرا وقتی آذر غراب 1 سال و نیم سرطان دارد حاضر نیستند برادرش را به آلمان بیآورند و می گویند كه ارتش آمریكا اجازه ی خروج نمی دهد. بعد از این كه من به آذر گفتم ارتش آمریكا جلوی درب قرارگاه نیستند، سپس مجاهدین گفتند دولت آلمان نمی گذارد.رجوی زمین و زمان را به زهر كشید، چه گل های مظلومی سوختند تا تجربه به نسل ما رسید و اگر رجوی به قدرت می رسید چه گل های دیگری می بایست می رفتند. البته رفتند تا چهره ی كفتارهایی را كه زیرچتر آزادی خون می نوشیدند را بیرون آورند.
مجاهدین به سنت همیشگی خود زمین و زمان را به هم می چسبانند، دریا و آسمان را تفسیر می كنند، چند خطی فحش می نویسند و سپس اتهام وزارت اطلاعات را به آن می چسباند. بگذار بنویسند و بگویند، هرچه نادان و گمراه هست را به جهنم خود دعوت كنند. این همه مجاهد از قبل و بعد از آمدن آمریكا، از مجاهدین جدا شدند.
آنان كه سكوت كردند نشان دادند كه انتخاب و ورودشان در مبارزه چه قدر سطحی بود و آنان كه افشاء كردند آگاهی و انتخاب خالصانه ی خود را در مبارزه بیان كردند. اگر انتخابی درست باشد فرار از آن جای سؤال ادارد.
روح تمام قربانیان و شهیدان ایران زمین شاد. مخصوصأ اذر غراب و آلان محمدی.
مسعود و مریم رجوی ، لعنت و نفرین بر روزی كه زاده شدید و سلام و درود بر روزی كه با درد و رنج چشم از جهان ببندید.
یاسر عزتی/ سایت روشنا