گفتگوی صمیمانه با خانم مرضیه قرصی ( قسمت ششم )
• خانم مرضیه قرصی ، استنباط من از توضیحات شما این است که آرام و شما بنا به شرایطی که در ملاقاتتان به وجود آمده بود ، حرف دلتان را نزدید.
• بله. نتوانستیم حرف دلمان را به هم بزنیم و این موضوع مرا بشدت رنج می دهد.این طوری بود دیگه! لحظاتی بعد از اینکه با آرام صحبت کردم و به اصطلاح او را نصیحت می کردم متوجه چهره وحشتناک آرام شدم و اینکه او چقدر پشیمان شده بود.
• آرام درملاقات با شما چیزی نگفت ؟
• اصلا هیچی نگفت.
• احساس شما در مورد آرام چه بود؟ به نظر شما آرام در آن لحظه به چه چیزی فکر می کرد؟
• خوب آرام می دانست که ما فرمالیستی داریم حرف می زنیم او وضع من را دیده بود.
• با توجه به مطالبی که شما مطرح کردید من فکر می کنم وقتی شما داشتید با هم صحبت می کردید احتمالا آرام احساس کرده که مسئولین قرارگاه اشرف شما را تحت فشار قرار داده اند و شما برای او نقش بازی می کنید او متوجه شده که در واقع از شما سوء استفاده می کنند. در آن شرایط وقتی که شما داشتید با آرام حرف می زدید و او را تشویق می کردید که در اشرف بماند آیا در چهره و نگاه آرام تامل نکردید؟
• اصلا آرام چهره ی خیلی وحشتناک و عجیبی داشت یعنی به اصطلاح متناقض بود. او می فهمید حرفهایی که برای او می زنم مال خودم نیست و کلماتی که از دهانم خارج می شود غیر واقعی و از ته دلم نیست آرام این را می فهمید که من فرمالیستی حرف می زنم. او گیر کرده بود و نمی دانست که چه بگوید اصلا همینطوری سکوت کرده بود و زل زده بود و مرا نگاه می کرد او خیلی افسرده و غمگین بود.
• خانم مرضیه قرصی سوالی که دارم باز در ارتباط با شوهر شما است. سازمان در رابطه با شوهر شما آقای آرام گفتاری تبلیغات بسیار وسیعی در قرارگاه اشرف راه انداخت. و سعی کرد بعد از مرگ ایشان از شوهرتان یک اسطوره کاذب بسازد. در واقع سازمان آرام را به عمد و جهت بهره برداری تبلیغاتی خیلی آگراندیسمان کرد. آیا براستی آرام در حد و اندازه های یک اسطوره بود با توجه به شناختی که شما از آرام داشتید؟ چه در زمانی که هنوز به تور سازمان نیفتاده بودید و به قرارگاه اشرف منتقل نشده بودید و دورانی که در قرارگاه اشرف استقرار یافتید و شما با آرام دو ملاقات داشتید.آیا سازمان مرگ آرام را دستمایه یک بهره برداری تبلیغاتی وسیع قرار نداد؟ تا بدینوسیله دیگر افراد قرارگاه اشرف را تحریک و تهییج کند که در داخل کشور عملیات تروریستی انجام بدهند و هموطنان خودشان را ترور کنند؟
• مسئولین سازمان در رابطه با مرگ آرام خیلی تبلیغ کردند. آن مسائلی را که در مورد آرام تبلیغ کردند واقعیت نداشت زیرا آرام که اینطوری زبده نبود و مهمتر از آن من که همسرآرام بودم اطمینان داشتم که آرام سازمان را قبول نداشت اصلا تمایلی نداشت که در اشرف بماند او به اجبار در اشرف مانده بود. موقعی هم که او را به عملیات فرستادند با زور و اجبار رفته بود به خاطر اینکه مسئولین سازمان مرا به عنوان گروگان گرفته بودند و بدینگونه آرام را تحت فشار می گذاشتند تا دستورات آنان را اجرا کند تمایل قلبی آرام این بود که ما از اشرف خارج شده و دنبال زندگیمان برویم نه اینکه او سمپات اینها باشد و واقع جذب اینها بشود و عملیاتی که آرام برای سازمان انجام داد صرفا به خاطر این بود که خودش و مرا از وضعیت جهنمی قرارگاه اشرف نجات دهد و به امید این بود تا مسئولین سازمان بالاخره اجازه دهند ما از آنجا خارج شویم. اما سازمان زرنگی کرد و پس از اینکه آرام را به کشتن داد از مرگ او نیز بشدت بهره برداری تبلیغاتی کرد به خاطر همین وقتی که آرام به عملیات رفت و کشته شد در نشست بزرگی که در اشرف ترتیب دادند مسعود رجوی گفت: آرام چه کاری کرد ، آرام ناآرام او چه عملیاتی انجام داد چند عملیات پشت سر هم او هم مسئول تیم بود و اینطوری جانانه جنگید رجوی آنقدر تعریف کرد کسی که از قبل آرام را نمی شناخت خیال میکرد آرام از افراد قدیمی سازمان است و شناخت کافی از سازمان دارد حتی من که همسر آرام بودم و او را یک آدم عادی که سواد سیاسی نداشت و اصلا این نوع دغدغه ها را نداشت و علاقه شدیدی به زندگی داشت ، فکر کردم و اینطور به من القاء می شد واقعا او از قبل هوادار پروپاقرص سازمان بوده در حالی که او فقط اسم سازمان را شنیده بود و شناختی از سازمان نداشت و رجوی و رهبران سازمان به دروغ اینقدر بزرگش می کردند.
• سازمان چه هدف خاصی را دنبال می کرد که به قول شما آرام را به طور غیر واقعی آگراندیسمان کردند و از او یک اسطوره دروغین ساختند؟
• ببینید خود مریم رجوی هم توی خارج بود ایام عید در فرانسه بود در پیامی که داد در موردش گفت: آرام گفتاری اینطوری رفت اینکار را کرد و… مریم بیخودی شروع کرد به بزرگ کردن این بحث و از آرام تعریف کرد در صورتی که آرام اصلا اینطوری نبود آرام اصلا به آنها یعنی رهبری سازمان علاقه ای نداشت او نمی خواست اصلا در قرارگاه اشرف بماند و از اینکه فریب خورده و به آنجا رفته بودیم سخت پشیمان شده بود. در مورد آرام بیخودی تبلیغات راه انداخته و او را بزرگ می کردند صرفا به خاطر اینکه ازش سوء استفاده کنند در حالیکه آرام از ته دل برای اینها عملیات نمی کرد و فقط از روی ناچاری و اجبار بود.
ادامه دارد……
انجمن نجات شاخه آذربایجانغربی
14/4/1385