ماهیت استراتژی و خط موازی
ایران دیدبان
جنایت قانا که روز گذشته توسط رژیم صهیونیستی صورت گرفت، هیچ شبههای باقی نمیگذارد که جنگ فاشیستی رژیم اشغالگر قدس، با مردم لبنان، کودکان شیرخوار و زنان بیپناه عرب است و نبرد با حزبالله را بهانهای برای نسلکشی خویش ساخته است.
تنها حقارت پیشههای بیوجدان هستند که از محکومیت چنین جنایت شنیعی سر باز میزنند.
هنگامی که امریکا عراق را اشغال کرد، رجوی شمهای از ماکیاولیسم بنیادی خود را به نمایش گذاشت و فرمان دامن پوشیدن در برابر امریکاییها را به نیروهایی که تا دیروز باید گوش به فرمان سیدالرییس (صدام) میبودند، صادر کرد.
این فرمان، نقطهی عطف تغییر استراتژی مجاهدین در صحنهی جدید عراق بود که بهنام استراتژی موازی معروف گشت.
مضمون آن بهطور خلاصه این بود که اکنون منافع مجاهدین کاملاً با اهداف نئومحافظهکاران و جنگطلبان امریکایی یکی است و باید ضمن حرکت موازی در جهت اهداف آنها، از سیاستهای امریکا پشتیبانی نمود و تلاش کرد که نوک حملات آنها را هر چه بیشتر به سمت شیعیان عراق و بهخصوص علیه ایران جهت داد.
در این مسیر بود که در مقطع برگزاری انتخاب پارلمان عراق که امریکا تلاش داشت با دخالتهای خود در روند آن به نفع خود تأثیرگذاری کند، مجاهدین با شادمانی اعلام کردند که اکنون این امریکا است که موازی با ما حرکت میکند و در خط ما قرار گرفته است!
در آن مقطع برخی از ناظران و بهخصوص تعدادی از جداشدگان بر اثر باقی بودن تأثیرات سالها القائات یکسویهی مجاهدین و قرار داشتن تحت سانسور و اختناق تشکیلاتی، معتقد بودند این قبیل تشبثات، صرفاً دست و پا زدنهای مجاهدین برای جلوگیری از غرق شدن کامل است و هیچ راه چارهی دیگری جز استمالت امریکاییها و خفقان گرفتن در برابر سیاستهای آن ندارند.
این دیدگاه در نگاه اول و با توجه به وضعیت در هم ریختهی مجاهدین که بهدنبال سقوط صدام برای آنها پیش آمده بود، بهرههایی از واقعیت برده بود، اما منعکس کنندهی تمام آنچه مربوط به مواضع، سمت گیریها و اعتقادات رهبران مجاهدین میشد، نبود.
واقعیت آن بود که استراتژی موازی با جنگطلبان امریکایی، تاکتیکی بود که از سالها قبل از آن مجاهدین بهدنبال آن بودند که بهدلیل اختلافات موجود بین عراق با امریکا، مجاهدین امکان عملی کردن آن را نداشتند.
مجاهدین از سالها قبل با محوریت عراق و همزمان در کشورهای ترکیه، پاکستان، لبنان و سوریه، علیه اسلامگرایان جاسوسی میکردند و زمینههای سرکوب آنان را توسط صدام و امریکا فراهم میآوردند.
اولینبار رجوی در سال 1370، حمایت آشکار خود از اقدامات اسراییل و امریکا را که تحت عنوان پروسهی صلح پیش برده میشد اعلام کرد و خط کشی اساسی خود را با مردم منطقه و مسلمانان ترسیم نمود.
ماهیت استراتژی ِ حرکت موازی با امریکا طی سه سال اخیر بهتدریج خود را آشکار ساخت و نشان داد که علیرغم ادعاهای گزاف و خبیثانهی رجوی و دار و دستهاش مبنی بر این که از هدف اصلی خود که ایران و حاکمیت ایران است منحرف نمیشوند، بهطور کامل و دربست تابعی از سیاستهای نئومحافظه کاران و لابی صهیونیستها است. سیاستهایی که نابودی و کشتار مردم لبنان، سوریه، عراق و ایران را در سرلوحهی برنامههای خود دارد.
سال گذشته مریم رجوی در مسیر هرچه نزدیکتر ساختن خود به این سیاستها با مخاطب قرار دادن امریکا سخن از گسترش دموکراسی از عراق به سوریه بهمیان آورد!
در شرایط کنونی منطقه که رژیم فاشیست و ضدانسانی اسراییل، تیغ آختهی خود را علیه کودکان بیپناه لبنانی از نیام بیرون کشیده است و بهدنبال تحقق آرمانهای صهیونیسم، نابودی کشورهای عربی و اسلامی را دنبال میکند، وجوه دیگری از استراتژی ِ ایدئولوژیک مجاهدین عیان گردیده است.
دار و دستهی ملعون رجوی صراحتاً از نابودی حزبالله سخن میگویند و این خواست خود را منافقانه زیر شعار مبارزه با ایران پنهان کردهاند.
شکی نیست که استراتژی موازی رجوی، چیزی نیست جز ماهیت یگانهی این دار و دسته با صهیونیستها که نسل کشی مسلمانان و اعراب را جزو آرمانهای خود میدانند. *
_____________________
* جهت اطلاع بیشتر از دیدگاههای فرقهی رجوی، رجوع کنید به سرمقالهی هفته نامه مجاهد شماره 815 از ایران تا عراق و لبنان جنگ و ننگ یا قاطعیت.
همچنین رجوع کنید به سایت آفتابکاران، مقاله ای با عنوان دوخط و یک زوایه از بیژن پویا