پیامی با عنوان “پیام شماره 17 مسعود رجوی” مورخ 4 آذر 1398 از رسانه های سازمان مجاهدین خلق قرائت گردید که جدا از خالی بندی ها و رجز خوانی های معمول و وعده و وعیدهای توخالی همیشگی برای روحیه دادن به نیروهای روحیه باخته در آلبانی، دارای یک نکته جالب بود.
در این پیام رجوی سؤال می کند: “دستگاه های امنیتی غربی کجا و از چه موقع در فکر سرنگونی رژیم بوده اند؟” و بعد ادامه می دهد: “عربستان سعودی اگر می توانست به حملات موشکی و پهبادی رژیم به تأسیسات نفتی خودش و به سلسله حملات زنجیره ای به فرودگاه ها و شهرهایش، پاسخی در خور می داد”. سپس سعودی برای دادن “پوشش تبلیغاتی برای بقایای شاه و ریزشی های شیخ” مورد نکوهش قرار می گیرد.
در این پیام، آنچه ظاهرا بیشترین حساسیت را در رجوی ایجاد کرده “تأمین هزینه های مجاهدین خلق توسط عربستان سعودی” می باشد که آن را “داستانسرایی و یاوه گویی” خوانده است. تلویزیون ایران اینترنشنال متعلق به سعودی هم این میان بی نصیب نمانده و مورد بازخواست رجوی قرار گرفته است که چرا با مسعود خدابنده و ایرج مصداقی مصاحبه داشته و آنان به حمایت مالی سعودی از رجوی اشاره کرده اند.
یک سؤال، که پاسخ آن برای هر کسی که مختصر آشنایی با مجاهدین خلق و خصوصاً سوابق شخص رجوی داشته باشد کاملاً روشن است، اینست که آیا رجوی معذوریتی برای گرفتن پول از عربستان سعودی دارد؟ کسی که همه گونه همکاری نظامی و اطلاعاتی با دشمن متجاوز به خاک میهن داشته و طی بیش از دو دهه زیر چتر حمایتی صدام حسین بوده است، اگر سعودی یا هر کس دیگری به او پول بدهد آیا منعی در دریافت آن می بیند؟
این که از یک طرف تلویزیون ایران اینترنشال تحت حمایت سعودی با دو جداشده از سازمان مجاهدین خلق مصاحبه می کند و این که از طرف دیگر رجوی در این پیام به سعودی حمله می نماید و عدم پاسخگویی درخور به موشک و پهباد را به رخش می کشد و از پوشش تبلیغاتی سایرین شکایت دارد به چه معناست؟ به غیر از اینست که ظاهراً پول و تبلیغ و حمایت قطع شده است؟
خبرگزاری ها اعلام کردند که وزیر خارجه عمان یوسف بن علوی برای سومین بار جهت میانجیگری به تهران آمد و با رئیس جمهور دیدار داشت و روحانی به وی گفت که هیچ مشکلی برای تجدید روابط با عربستان سعودی ندارد.
به دنبال سقوط صدام حسین یعنی تنها حامی دولتی رجوی، او به دنبال جایگزینی این بار در غرب می گشت که همه جا دست رد به سینه اش خورد و نهایتاً به سراغ سعودی رفت. حالا حتی برای آن ها هم مسجل شده است که رجوی به آخر خط رسیده و تمام شده و به تاریخ پیوسته است و لذا ترجیح داده اند تا کمک به رجوی را قطع کرده و به دنبال عادی سازی روابط با ایران باشند.
اما آنچه این میان دغدغه اصلی ما در انجمن نجات و زجرآور است وضعیت اسیران ذهنی و عینی رجوی در اردوگاه فرقه ای رجوی در تیرانا می باشد که خانواده های دردمند و رنج کشیده آنان در فراق عزیزان خود روزمره شکنجه می شوند و دستشان کوتاه است.
رجوی بهتر است کمی واقعیات را بپذیرد و دست از سر کسانی که سالیان سال است آنان را از ارتباط با دنیای خارج خصوصاً خانواده و دوستانشان محروم کرده بردارد و اجازه بدهد بیش از این عمرشان بیهوده تلف نشود و آنان را با این گونه رجزخوانی ها مشغول نگه ندارد.
به امید روزی که تمامی قربانیان فرقه رجوی در اردوگاه آلبانی بتوانند با خانواده های خود ارتباط برقرار نموده و پا به دنیای آزاد بگذارند.
ابراهیم خدابنده