ابتدا قصد داریم دریابیم که اصلاٌ داستان چیست و چرا فرقه رجوی ، خانم اکرم حبیب خانی را به تلویزیون خود آورده تا علیه فرزندش و شوهر سابقش آقای اسماعیل وفا یغمایی به لجن پراکنی بپردازد .
بعد از سرنگونی صدام ، امیر یغمایی به کمپ تیف آمد و عملاٌ از مناسبات جهنمی رجوی جدا شد و بعد از مشکلاتی که پشت سر گذاشت به کشور سوئد رفت و با تشکیل زندگی صاحب فرزند شد تا به رجوی شیاد بگوید که زندگی در بیرون تشکیلات رجوی به زیبایی ادامه دارد برخلاف آنچه سعی داشتند در درون مناسبات به اعضا بقبولانند و عنوان می کردند هر کسی پای در بیرون مناسبات فرقه بگذارد حتماٌ زندگی سختی خواهد داشت،
تمام حرف آقای امیر یغمایی این است که می خواهد صدای مادرش را بشنود البته این در قاموس و فرهنگ رجوی فریبکار خیانت محسوب می شود . دستگاه تبلیغاتی رجوی سعی نمود که این داستان را با مسئله نوشتن طومار و درخواست خانواده ها از دولت آلبانی برای ملاقات با عزیزان خود که در تشکیلات رجوی اسیر هستند همراه کند تا بیشتر بتواند بر این جریان تسلط پیدا نموده و به لجن پراکنی بپردازد .
در شوی مسخره ای که محدثین مفتخور در آن حضور داشت ابتدا به نوشتن طومار خانواده ها اشاره نمود و به سوز و گداز پرداخت که نخیر این مسئله اهمیت چندانی نداشته تا به اعضای نگون بخت خود روحیه بدهد .
بعد در این جریان، داستان پسری که فقط می خواست صدای مادرش را بشنود شروع شد البته در فرهنگ بی عاطفگی رجوی شنیدن صدای مادر هم ممنوع است و هر کسی این درخواست را داشته باشد تبدیل به مزدور می شود .
سئوالی که اینجا به ذهن می زند این است که مگر شنیدن صدای مادر چه ضرری برای تشکیلات دارد که این گونه تمام مناسبات فرقه ای رجوی به لرزه در می آید ؟ سازمانی که اعضای نگون بخت خود را گوهران بی بدیل و بازگشت ناپذیر !!! می داند چرا از یک تماس تلفنی این گونه از بالا تا پائین سازمان به خودش می پیچد ؟
البته این شوی مسخره ادامه پیدا کرد تا مادر امیر یغمایی هم وارد این شوی مسخره شد. این خانم یعنی اکرم حبیب خانی که قبل از برنامه مشخص بود کاملاٌ توسط مسئولین توجیه شده از همان ابتدا شروع به لجن پراکنی علیه نفرات جدا شده و در نهایت به فرزند و شوهر سابقش رسید تا وانمود کند درسرسپردگی به رجوی شیطان بطور کامل در خدمت وی می باشد .
البته این شوی مسخره اگر هر فردی دیده باشد بیشتر به تف سر بالا شبیه بود چون مگر خواست فرزندش چه بود جز شنیدن صدای مادرش ؟
در این شوی تهوع آور ، ماهیت فرقه ای رجوی برای همه روشن شد که چگونه رجوی ها افراد را از عاطفه و عشق به فرزند تهی می کنند و هیچ احساسی در آنها دیده نمی شود و باید مانند بردگان در خدمت بت اعظم یعنی رجوی ها باشند .
برای ما کاملاٌ روشن است که اکرم حبیب خانی اگر تحت القائات فرقه ای رجوی قرار نداشت این گونه در مورد فرزندش حرف نمی زد چون طی سالیان گذشته تحت مغزشویی مستمر قرار گرفته که دیگر مغزی برای فکر کردن در کله او باقی نمانده است .
وقتی فیلم حرفهای اکرم حیبب خانی را در مورد فرزندش دیدم به واقع به ماهیت کثیف رجوی ها پی بردم که چگونه انسانها را از داخل تهی می کنند تا مانند بردگانی در دست شیطان باشند و هر چیزی که وی می گوید بله بله بگویند .
آیا خود اکرم حبیب خانی نمی داند که چرا او مانند یک مادر نباید عاطفه ای به فرزندش داشته باشد ؟ او به خوبی می داند ولی از بس موانع و زنجیر های تشکیلات را به دور خودش بسته دیگر قدرت فکر کردن هم ندارد . باید به اکرم حبیب خانی که مدعی به اصطلاح انقلابی گری است گفت وی هم مانند بقیه تاریخ مصرفی دارد که اکنون زمان استفاده کردن وی توسط رجوی است و دور نیست که او هم روزی به دور انداخته خواهد شد .
اما در این شوی مسخره چیزی که بسیار فراوان دیده می شد توهین و فحش و ناسزا گفتن به افراد دیگر است چون آنان وقتی حرف درستی برای بیان حقایق ندارند به ناسزا گفتن روی آورده و می خواهند این گونه فضا را خراب نمود تا فرد مقابل را خراب کنند . اگر شما راست می گوئید چرا حاضر به شنیدن حرفهای منتقدین خود نیستید ؟ چرا حاضر نیستید که یک مخالف با شما تماس بگیرد ؟ و …
هادی شبانی