پیام مصطفی محمدی به امیر یغمایی

در پی درخواست آقای امیر وفایغمایی برای تماس با مادرش اکرم حبیب خانی، سازمان مجاهدین خلق با انتشار عکس پاسپورت ایشان ، پروین حسینی داوری و خبرنگار تلوزیون سوئد آقای ایوان بلانکو در سایت های خود ، آن ها را به عنوان مأمورین وزارت اطلاعات ایران معرفی کرد . اتهامی که تازگی ندارد و شامل حال هر کسی می شود که با این فرقه به مخالفت برخیزد و یا کوچکترین انتقادی از عملکرد آنها داشته باشد.

بااین وجود، فرقه به این اقدام بسنده نکرد و در برنامه ای که روز یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 از تلوزیونش پخش کرد ، مادر آقای یغمایی را پای یک مصاحبه ی اجباری کشاندند تا پسرش امیر وفایغمایی و همسر سابقش آقای اسماعیل وفایغمایی را مزدور خطاب کند.
خانم اکرم حبیب خانی با روخوانی از متنی که روبرویش قرار داده شده بود گفت:” برای فرزند ناخلف متن نوشتند که همان حرف های سپاه پاسداران و اطلاعات ولایت فقیه علیه مجاهدین و مقاومت، بر علیه رهبری پاکباز این جنبش خونین در پوشش خانواده بگوید… ”

آقای جواد فیروزمند در این باره می نویسد:”
“….اجرای این برنامه چند روز پس از درخواست ملاقات امیر با مادرش و همینطور خانواده های ایرانی، نشان می دهد که مسعود و مریم رجوی پشت این برنامه بوده اند تا با وصل همه افراد با ارگان های حکومت، به درخواست حق طلبانه آنان پاسخ منفی بدهند. این شگرد همیشگی باند تبهکار رجوی بوده و از سال ها قبل با همین شیوه خانواده ها و منتقدین خود را از مسیر دادخواهی و ملاقات خارج نموده است.
برنامه ضد انسانی و ضد خانواده باند رجوی یک بار دیگر نشان داد، افرادی مانند اکرم حبیب خانی و سایر مادرانی که در زندان اشرف ۳ حضور دارند، ارزشی برای مجاهدین نداشته و از آنان بعنوان ابزار قدرت طلبی رجوی استفاده شده است. وگرنه کجاست آن عاطفه مادری که فرزند خود را فرزند ناخلف و مزدور بخواند و او را به دم تیغ فحاشی و ترور اخلاقی سازمان مجاهدین خلق بسپارد!

خانم اکرم حبیب خانی که با روخوانی از متن کنار دوربین، فرزندش امیر و سایر خانواده ها را مورد تاخت و تاز قرار می دهد، بنظر می رسد به اجبار روی آن صندلی نشسته تا خانواده خود را مورد توهین قرار دهد…”

همچنین، در پی انتشار اخبار مربوط به درخواست به حق آقای امیر وفایغمایی برای دیدار و صحبت با مادرش بر روی سایت انجمن نجات و صفحه فیس بوک مربوطه ، آقای مصطفی محمدی در پیامی به امیر می نویسد:

” سلام ب اقای امیر یغمایی
امیر ای کاش می دونستی مادرت چقدر تورا دوست دارد و حسسش می کردی.
وای کاش متوجه می شدی چرا مادرت مثل سمیه دخترم حاضر می شوند بیایند پای تلوزیون اینگونه علیه پدر ومادر وفرزندشان حرف بزنند
امیر خودت اسیر فرقه رجوی بودی وتوخودت ببین با چه بدبختی نجات پیدا کردی.
مادرت یا دخترم اسیر دست فرقه هستتد وجرات ندارند کوچکترین حرکتی کنند . وگرنه مثل مالک شراعی انها را می کشند.
امیر من با مادزت اون زمان که تو در تیف بودی صحبت کردم . نمی دونی چقدر خوشحال بود که تو از فرقه رجوی جتایت کار جدا شدی.
من شاهد هستم .
صمنا مادرت می دونه نمی تونه از فرقه تروریستی رجوی جدا بشه اینطور برخورد کرد که تو به فکر خودت باشی
فقط بدون مادرت عاشق توست.
من شاهد اشک مادرت بخاطر تو در اشرف بودم .
صمنا امیر اقا یکی از دلایل جدا نشدن مادرت هم از فرقه تروریستی رجوی، این هستش به من گفت من کسی را ندارم که پیشش بروم و از من حمایت کند.
همین حرف را هم همسر اخوند جلال گنجه ای بهم گفت .
حتی شهره حسین تاش که از فرمانده هان فرقه هستش بهم گفت همسرم ایران هستش و دو پسرم اینجا هستند.
پس به تمام خانواده ها می گویم هریک از اعضای فرقه رجوی جرات جدا شدن ندارند ، از ترس کشته شدن هستش
همشون می دانند که رجوی دستور کشتن جدا شده ها را داده است. “