در قسمت اول از زبان یکی از اعضای به اصطلاح کانون های شورشی به چگونگی جذب آنها با بکارگیری پیچیده ترین شیوه های مغزشویی و فریب بوسیله ادمین های مجاهدین در فضای مجازی اشاره ای داشتیم اکنون به قسمت دوم افشای این ترفندها می پردازیم.
افشای ترفندهای مجاهدین در فریب و جذب اعضای به اصطلاح کانون های شورشی – قسمت اول
کانون شورشی ک.ف
آنها با بحث ها و شعارهای انگیزاننده مثل برابری زن و مرد، شجاعت و شرافت، آزادی و حمایت از حقوق کارگران و تمامی اقشار جامعه سعی درایجاد تحول روحی درمن داشتند. بگونه ای که گاها من هدف اصلی ام یعنی پیدا کردن مادرم را فراموش می کردم. دراین میان عکس هایی از پدرم و کلیپ های تصویری و در نهایت یک نامه از طرف مادرم همراه با عکسش را فرستادند و گفتند که مادرت را پیدا کردیم و او در آلبانی ست. نامه را که خواندم کلامش خیلی پر انرژی و شاد بود. من از این بابت ناراحت شدم و مدتی در خلوت خودم گریستم که چرا او اصلا نگران و به فکر دخترش نیست و در نامه اش هیچ اشاره ای به شخص من ندارد. شخصی که با من ارتباط داشت خودش را رویا معرفی کرده بود و من نمی دانستم واقعا زن بود یا مرد؟ او کاملا جدی و قاطع بود و هر وقت از دلتنگی ام برای مادرم به او می گفتم با تندی با من برخورد می کرد و می گفت مادرت بخاطر تو و همه فرزندان ایران زمین فداکاری می کند. هزاران دختری که مادر ندارند ودرانتظار دیدن مادرهایشان هستند چنان من را تحت تاثیر قرار داده بود که دیگر خجالت می کشیدم از احساسات شخصی ام نسبت به مادرم حرفی با او بزنم.
من اوایل خیلی با او بحث می کردم و ابهامات و سوالاتی که در مورد موضع گیری های مجاهدین در ذهنم بود را از او می پرسیدم. او می گفت خوب است که بحث می کنی اما بشرط آنکه برای یافتن حقیقت فقط از منابعی که من می فرستم استفاده کنی. من از او سوال کردم که به نظرم مجاهدین خائن هستند چون کلیپ دیدار رجوی با صدام و دست دادن وی با صدام که متجاوز و قاتل مردم ایران است را دیده ام. او برخورد تندی با من کرد و گفت اینها نمایشات و تبلیغات جمهوری اسلامی است و تو به هیچ وجه نباید از این منابع استفاده کنی. برنامه سیمای آزادی که شبکه مخصوص مجاهدین است را روی گوشی ات نصب کن و اخبار و برنامه های ما را هرروز ببین. او هر روز مرا بمباران تبلیغاتی و اطلاعاتی می کرد. روزانه مطالب و سخنرانی و متن هایی از کتاب رجوی را در قالب پی دی اف و فایل صوتی و تصویری می فرستاد وهرشب یک بحث مفصل با من داشت. تاثیرات آن حجم از کار تبلیغاتی ومغزشویی روی من باعث میشد که من درذهن خودم آن همه جدیت و برنامه ریزی را تحسین کنم چرا که رویا وظیفه خودرا به نحو احسن و تمام وکمال انجام می داد و همه چیز را درلحظه چک و کنترل می کرد. مثلا می گفت هرچه تو ذهن و دلت هست را به من بگو بعدها فهمیدم که با این شیوه می خواست بفهمد اگر درجایی به انها شک کرده باشم سریعا من را قانع کند و نگذارد مسله دار شوم و از آنها فاصله بگیرم. من بارها از رابطه رجوی و صدام و علت رفتن مجاهدین به عراق و همکاری آنها با دشمن سوال کردم ولی هیچگاه دلیل قانع کننده ای برای ان نداشتند.
ادامه دارد