بعد از هر درگیری شروع به حساب و کتاب می کرد که ما در زمان حکومت صدام حسین اینقدر در سال کشته میدادیم و الان خیلی کمترشده است .مثل بقالی که حساب یک ریال ده شاهی می کرد رجوی هم می گفت مثلا در آن زمان ما سالیانه 3/2 دهم کشته میدادیم و به این شکل می خواست تحلیل های کشکی خودش را توجیه و لاپوشانی کند … رجوی با حرافی نفرات باقی مانده در اشرف را یگان فدایی 313 می نامید اینطوری خودش گرای اشرف را داد گفت چرا بجای زدن لیبرتی اشرف را با افراد کم هدف قرار نمی دهند آیا این حرف تصادفی بود خیر چون رجوی مستمر دنبال تنش آفرینی بود …
شهریور ماه ۱۳۹۲ جنایتی که رجوی در حق بازماندهای اشرف کرد!؟
بعد از روی کار آمدن ائتلاف شیعه در عراق و شکست پروژه های فرقه مجاهدین در عراق دولت وقت عراق خواهان رعایت فرقه از قوانین جدید عراق شد ولی کماکان فرقه مجاهدین در رویای زمامداری صدام حسین سیر می کرد و می خواست مثل دولت قبلی عراق استقلال عمل کامل داشته باشد یعنی آزادانه به هر جا خواست برود ۰
اگر به پروسه فرقه در زمان صدام حسین نگاهی کوتاه بیندازیم خواهیم دید که در آن زمان فرقه مجاهدین خلق حق کارهای سیاسی و نیرویی در عراق را نداشت و فقط در یک محدودهای که برایش تعیین کرده بودند فعالیت می کرد ولی بعد از سرنگونی دولت عراق و باز شدن فضای سیاسی و سو استفاده از موقعیت بدست آمده فرقه مجاهدین برای جذب نیروی جوان از ایران و عراق .تجمعات و کنسرتها که هیچ انطباقی با ماهیت آن نداشت در عراق برگزار می کرد و این در زمانی بود که نیروهای آمریکایی حفاظت و امنیت کمپ را عهده دار بودند و بعد از انتخابات در عراق همه موارد فوق برچیده شد و کسی حق ورود به اشرف و کار سیاسی و غیره را نداشت و دولت عراق گفت هرگونه همکاری با این گروه تروریستی ممنوع و عواقب خود را دارد ، از سال ۱۳۸۸ تا سال ۱۳۹۰ چندین رشته درگیری و تنشهایی که منجر به درگیری و کشته شدن نفرات فرقه وجود داشت آنهم عمدتا مقصر سران فرقه بودند چون هر کدام از درگیریها قابل پیش بینی و پیشگیری بود ولی رجوی می گفت ما با دادن خون بالا می رویم و راهمان با خون باز می شود( آری باید به این احمق گفت که با خون بیگناهان خودتان که در می روید مرگ خوب است ولی برای همسایه) .و در همین راستا 101 نفر را هم بقول رجوی حافظ اموال و یکان فدایی ۳۱۳ در کمپ اشرف نگه داشت با وجود اینکه می دانست خطر قتل عام هست؟؟؟
حدود یک سال از تخلیه اشرف گذشته بود سران فرقه با اینکه می دانستند که هر از گاهی جلو مقر 49 حرکت های مشکوک وجود دارد ولی هیچ عکسل عملی از خود نشان نمیدادند و حتی خبرها را به نفرات در لیبرتی نمی گفتند چرا که میترسیدند. افراد اعتراض بکنند ، در نشستی رجوی بعداز موشکباران لیبرتی گفت مارا برگردانید به اشرف و تا چند ماه پرسه مصاحبه کمیساریا را بانفرات متوقف کرد و برگشت به اشرف را تیز کرد و به نفرات اشرف هم دستور داده شده بود که اشرف را برای باز گشت از لیبرتی آماده کنند فیلمبرداری و از سیما پخش کردند که توجهات را به اشرف جلب کرد و اتفاق ۱۰ شهریور رخداد.
بله رجوی اینطوری خودش گرای اشرف را داد گفت چرا بجای زدن لیبرتی اشرف را با افراد کم هدف قرار نمی دهند آیا این حرف تصادفی بود خیر چون رجوی مستمر دنبال تنش آفرینی بود زیرا می خواست از کشته ها استفاده سیاسی را ببرد. در مصاحبه آقای کریم قسیم گفتنددر ۱۹ فروردین از کشته شدن نفرات دراشرف ناراحت بودم به محسن رضایی گفتم چرا کاری نمی کنید که همه کشته می شوند. گفت: محسن به من گفت چند نفر کشته را ولش کن ببین چقدر از رسانه ها انعکاس گرفتیم این مهم است؟!
آیا بعد از 10 شهریور رجوی چه چیزی نصیبش شد.
باید گفت هیچ هم چوب را خورد و هم پیاز 59 نفر کشته و مفقود و از طرفی ترک اشرف در کوتاه ترین زمان جا گذاشتن تمامی اموال و غیره در لیبرتی با به راه انداختن شو اعتصاب غذا وقتی دید کسی به این کار توجه ای ندارد و هیچ سود سیاسی نداشت. و با سرهم بندی و شارلاتان بازی خاص خودش مدعی شد تعداد زیادی از پارلمانتر و سیاسیون از آمریکا و اروپا خواهان پایان دادن به این اعتصاب شدند در صورتیکه این هم شکستی بر شکستهای قبلی فرقه بود در این میان مثل همیشه تعدادی جان خود را بر اثر ندانم کاری های رجوی از دست دادند ، رجوی باز مثل همیشه از کاری که کرده بود طفره رفت و نفراتی هم که جان سالم از آن داستان بدر برده بودند برای ماهها در قرنطینه نگه داشت که اطلاعاتی درز نکند.
ولی کماکان رجوی این را یک پیروزی و یک فتح المبین به خورد اعضای خود داد. مثل اخراج از عراق را که هجرت بزرگ نامگذاری کرد ، همه چیز قابل پیش بینی و پیشگیری بود ولی رجوی و سران فرقه دنبال خونریزی باز بیشتر بودند و داستان 10 شهریور با نام کهکشان زهره به پایان رسید.
موسی دامرودی