با سلام خدمت برادر خوبم محمد مهدی ثابت رستمی
چند روز قبل به خانه پدرمان رفتم. او و مادرم تنها در خانه نشسته بودند و به محض دیدن من اشک از چشمانشان سرازیر شد و خود بخود من نیز به همراه آنان به یاد تو و دوری از تو که اکنون به سی و نه سال رسیده بغضم ترکید و شروع به گریه کردl.
محمد مهدی جان ، بابا همیشه با دیدن برادرهایت شروع به نگاه کردن عکس های گذشته ات می کند و یاد و خاطره تو را همیشه زنده نگهداشته است .
این لحظات برای ما بسیار دردناک است که چرا تو در میان ما نیستی و هنوز دروغهای رجوی را باور داری ؟ من به خوبی می دانم و اطلاعاتی که از دوستان گرفتم متوجه شدم که تو نیز مانند بقیه حتی جرات حرف زدن در مورد مسائل خانوادگی را نداری .
اگر رجوی ها درست می گویند و مدعی به اصطلاح سرنگونی می شوند چرا اجازه یک تماس تلفنی را به تو نمی دهند ؟ مگر ترسشان چیست که این گونه از خانواده ما و بقیه ترس دارند ؟
برادر خوبم تحمل دوری شما بعد از این همه سال برای پدر و مادر خوبم مثال زدنی است. چون هر روز منتظر تماس تلفنی از جانب شما هستند ولی اکنون می توانم به جد به تو بگویم که بیهوده عمرت را از دست دادی و در راهی قدم گذاشتی که اصلاٌ ارزش آنرا نداشت و قصد سران فرقه رجوی فقط سوء استفاده از شماست تا بتوانند به زندگی نکبت بار خود ادامه دهند و اصلاٌ جان انسانها برایشان مهم نیست .
پدر و مادرم همیشه با یاد آوری تو لعن و نفرین را نثار رجوی ها می کنند که چگونه فرزندشان را در بند نگهداشته است ؟
برادر خوبم این را بدان که ما همیشه در کنار تو خواهیم بود و هرگز تو را فراموش نخواهیم کرد و تا روزی که جان در بدن دارم برای آزادی تو فعالیت خواهم کرد .
حسین ثابت رستمی – رستم کلا – مازندران