درماندگی رجوی ها در مقابل خانواده و تناقض گویی از سر استیصال

سال ها قبل از سقوط صدام، رجوی ها تصور می کردند با ممنوع کردن اعضای فرقه در ارتباط با خانواده هایشان و قطع کردن آنها از دنیای بیرون، دیگر مشکلی از درون تشکیلات نخواهند داشت و هرچه بخواهند را می توانند بر سر اعضاء آورده و به هر شکل که بخواهند از آنها به عنوان ابزار و گوشت دم توپ استفاده می کنند.

بعد از سقوط صدام خانواده های اعضای فرقه از طرق مختلف مطلع شدند که فرزندان شان در عراق و در قرارگاه اشرف هستند و تلاش برای دیدار با آنها شروع شد. از آن زمان تاکنون یک کشاکش و نبرد بین خانواده از یک سو و رجوی ها از سوی دیگر در جریان است. موضوع این جنگ اعضای فرقه هستند. خانواده ها خواهان دیدار و ملاقات با فرزندان خود و داشتن ارتباط با آنها هستند که البته حداقل حقوق آنهاست ولی رجوی ها که می دانند با تن دادن به این خواسته بر حق خانواده ها، اعضا به سرعت حصارهای فرقه ای خود را رها کرده و در نتیجه فرقه فروخواهد پاشید و آنها دیگر اهرمی برای مزدوری در نزد اربابان خود و لاجرم بهانه ای برای گرفتن پول و حمایت از سوی آنها نخواهند داشت، با شرارت هر چه تمامتر در مقابل خانواده ها و حقوق آنها مقاومت می کنند.

در آخرین نمونه از این جنگ، رجوی ها دو تن از اعضای گرفتار در فرقه به نام های «احمد عبدی» و «محمد علی ساسانی» را به تلویزیون خود آوردند تا علیه خانواده های شان صحبت کنند. هدف رجوی ها از این اقدام پلید این بود که با آزردن دل این خانواده ها از این طریق، شاید موفق به مایوس کردن آنها از پیگیری وضعیت فرزندان شان بشوند.

اما چون دروغگو فراموشکار هم هست، این دو نفر دو روایت متفاوت از برخورد با خانواده ها بر اساس سناریوی از قبل نوشته شده توسط مسئولین شان ارائه کردند.

در سناریوی اول احمد عبدی گفت:
در عراق که بودیم یک کاروان با 8 اتوبوس که وزارت اطلاعات ایران ترتیب سفر آنها را داده بود به اشرف آمدند که پدر و مادرم هم بودند اما چون از طرف وزارت اطلاعات بودند من حاضر به دیدار با آنها نشدم اما با اصرار فرماندهانم در نهایت من و بقیه دوستان حاضر به ملاقات شدیم.”

در این سناریو خانواده ها ماموران وزارت اطلاعات معرفی می شوند و به همین دلیل هم اعضاء در مقابل آنها موضع گرفته و نمی خواهند به ملاقات بروند اما برخلاف رویه همیشگی در سازمان، مسئولین فرقه اصرار می کنند که اعضاء با خانواده هایی که وابسته به وزارت اطلاعات ایران هستند ملاقات کنند یعنی در واقع مرز سرخ فرقه را رد نمایند!!!

تناقضات این سناریو آنقدر زیاد است که نیاز به توضیح بیشتر نیست. اما نکته مهم این است که مناسبات فرقه ای را به خوبی عیان می کند و نشان می دهد که در این فرقه اعضاء از خودشان هیچ اراده ای ندارند و فقط مجازند کاری را بکنند که مسئولین تعیین شده از سوی رجوی ها به آنها می گویند. حتی اگر این فرامین با اعتقادات اعضاء در تضاد باشد اما اصل دستور و خواسته تشکیلات است.

این سناریو به خوبی نشان می دهد که در این مناسبات می توان با یک فرمان تشکیلاتی حق را باطل و باطل را حق کرد و اعضاء هم با سرعت برق مطیع آن فرمان خواهند شد و از خود هیچ اراده ای ندارند.

در سناریوی دوم محمد علی ساسانی گفت:
در اولین ملاقاتی که با خانواده ام داشتم، آمده بودند دم درب اشرف، ما رفتیم از آنها استقبال کردیم، خواستیم آنها را به داخل بیاوریم، قبول نمی کردند و می گفتند نمی توانیم داخل اشرف بیاییم. معلوم بود که به آنها [از طرف وزارت اطلاعات ایران] گفته شده که نباید وارد اشرف بشوند. ولی بلاخره با اصرار ما مجبور شدند که بیایند داخل اشرف و یک روز و نیم هم در اشرف مهمان بودند و از آنها پذیرایی کردیم.”

blank

هر چند خود این سناریو با سناریویی که احمد عبدی تعریف کرده در تناقض است و برخلاف مورد قبلی که اعضاء حاضر به دیدار نبوده و با اصرار مسئولین به ملاقات یک تعداد مامور وزارت اطلاعات رفتند، در این سناریو اعضاء به استقبال خانواده ها می روند و با اصرار از آنها می خواهند که به داخل اشرف بیایند! اما تناقض این سناریو آنجاست که اعضاء پس از آن که متوجه می شوند که دلیل نیامدن خانواده ها به داخل اشرف این است که آنها از طرف وزارت اطلاعات ایران هستند!!! نه تنها در مقابل آنها موضع گیری نکرده بلکه بدون نگرانی، خانواده ها (که از نطر آنها ماموران وزارت اطلاعات هستند) را یک روز و نیم در اشرف مهمان کرده و از آنها پذیرایی کردند!!!

هر چند در این شو تلاش شده تا خانواده های اعضاء ماموران وزارت اطلاعات و دشمن فرزندان شان نشان داده شوند اما آنچه از آن به بیرون انعکاس یافت نشانه ای دیگر از یک فرقه به شدت بسته است که اعضای آن مجبورند به دستور تشکیلات خانواده های خود را ماموران دشمن خوانده و حتی بجای کلمه مادر در صحبت های خود از جمله «به اصطلاح مادر» استفاده کنند. اعضایی که فقط کاری را می کنند که مسئولین شان بگویند. این تشکیلات است که مشخص می کند چه کاری را باید کرد و چه کاری را نباید کرد و اعضاء در آن ابزاری بیش نیستند.
صالحی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا