در تصویر نامه حسین پورعبداللهی را می بینید که در سال 65 از جبهه برای ما ارسال کرده است.
در آن سال ها او برای دفاع از کشورش به مناطق جنگی رفته بود و دلیرانه در برابر دشمن ایستاده بود. او در این نامه تنها نگرانی اش را دوری از خانواده عنوان کرده است و آرزو می کند هرچه زودتر ما را ببیند اما فرقه خائن و ملعون رجوی او را ربوده و بیش از 30 سال به اسارت خود در آورده اند و به او و ما اجازه نمی دهند هیچ گونه ارتباطی با یکدیگر داشته و از احوالات هم با خبر شویم .
او در این نامه احوال پدر و مادر را می پرسد. پدر و مادری که امروز دیگر در قید حیات نیستند و چشم به راه او از این دنیا رفتند .
حسین جان می دانم تو از رجوی های ملعون متنفری. ای کاش این فراق به پایان میرسید و تو بر میگشتی. من طاهره خواهرت همان که نامه هایت را خطاب به او می نوشتی و با او درد دل میکردی دلم در فراقت سراسر خون است و چشم انتظار تو هستم حسین عزیزم.
سازمان رجوی خائن انسان عادی را به ربات بی حس و عاطفه تبدیل می کند باید حس و عاطفه را به اسرا چشاند و انها را در ریکاوری گذشته مهر و عطوفت خود قبل سازمان یاری و آن را بازگرداند و این احساس را در وجود انها زنده کرد.
احسنت به شما و درایت ژرف و عمیق تون
بنده نیز با شما موافقم و اساسا ارتباطمان با خانواده های اعضای گرفتار درفرقه رجوی و درج گزارشات ونامه هایشان درسایت نجات و اطلاع رسانی به مجامع حقوق بشری درهمین راستا تعبیر و تبیین میشود.
به امید رهایی تمام اسیران نگون بخت درون فرقه که متاسفانه در دستگاه فرقه ای تا حدودی فسیل و مسخ و بقول شما تبدیل به رباط و بی اختیارشدند ولیکن به لطف خدا وهمت خودمان میتوان با بازپروری ذهن وعین انان ؛ ازمهلکه مرگ ونیستی وحضوردرفرقه ؛ نجاتشان داد و به آغوش وطن وخانواده برگرداند…