من در مقری بنام موزرمی بودم. در آن زمان فرمانده مقر زهره قائمی بود که در درگیری در اشرف کشته شد. رجوی ملعون به تمام فرماندهان زن مسئول مقرها برای تردد یک ماشین جمس GMC هدیه داده بود .
یک روز بعد از ظهر به ما ابلاغ کردند امشب در سالن غذا خوری جشن داریم و هر کسی برنامه ای دارد می تواند روی سن اجرا کند . از شنیدن خبر جشن متعجب مانده بودیم. سئوال خود را مطرح کردم. یکی از سران فرقه گفت شب خواهی دید که خواهر مریم چی به مقر ما هدیه داده! جا دارد در مقابل خواهر مریم زانو بزنیم .
شب شد و یک شام مفصلی به ما دادند. بعد از شام برنامه های هنری روی سن شروع شد. برنامه های بی مزه و تهوع آور! من هم طبق معمول بیرون از سالن با دوستان هم محفلی ام مشغول سیگار کشیدن بودیم و برای ما سئوال شده بود این جشن به چه مناسبت است .
مشغول سیگار کشیدن و محفل زدن بودیم که حمید یوسفی، شکنجه گر معروف فرقه رجوی از سالن آمد بیرون و گفت همه بروند داخل هیچکس بیرون نباشد. ما هم همه رفتیم داخل سالن غذا خوری. زهره قائمی میکروفن را بدست گرفت و گفت خواهر مریم به مقر ما هدیه داده! ما فکر کردیم مریم رجوی عفریته باز هم جنس بُنجل از بازار عراق خریداری کرده و می خواهد به ما قالب کند.
نیم ساعتی گذشت گفتند به خط شوید و منظم از سالن خارج شوید از سالن خارج شدیم یک سری از عناصر داغ تر از آش فرقه و از قبل توجیح شده شروع کردند به شعار دادن مریم مهر تابان و ….. هر چه بیرون را نگاه می کردم با خودم می گفتم این ها برای چی شعار می دهند! زهره قائمی گفت دور ماشین حلقه بزنید و شعار بدهید. کف و سوت بزنید .
تازه من فهمیدم که جشن برای یک ماشین بوده ! ول کن ما نبودند مجددا ما را بیرون از سالن به خط کردند و گفتند از کنار ماشین رد شوید و با دست ماشین را لمس کنید. هدیه خواهر مریم است و تبرک دارد. یک سری از افراد را می دیدم وقتی ماشین را لمس می کردند دستان خود را به صورتشان می مالیدند.
عقب ماندگی تا چه اندازه! رجوی ملعون ما را در یک چهار دیواری حبس کرده بود و هر بلایی که دلش می خواست بر سر ما می آورد و حق اعتراض نداشتیم . رجوی چقدر ما را به لحاظ فرهنگ عقب برده بود که بایستی برای ماشین جشن می گرفتیم . خدا لعنتت کند رجوی .. خدا لعنتت کند مریم رجوی ..
فواد بصری