من زهرا بقایی برادر زاده محمد بقایی نام پدر محمد علی از مشهد هستم. تنها نوه پسری خانواده که در آرزوی داشتن عمو تا کنون مانده ام. عمویی که فقط با تصاویر آلبوم شناختم و در اشک مادر بزرگ و عمه هایم دیدمش!
می گویند عمویم خیلی برادر دوست بود. حاضر بوده جانش رو فدای برادری کنه که شرایط مناسبی نداشت. برادری که بخاطر اون اتفاق نحس در کودکی رشد عقلی نکرده و اختلال اعصاب داره. اما به شدت توی دل عمویم مهر داشته وعموی مهربانم تا پای جان مراقبش بود. خودش به خط مقدم جبهه رفت تا پدر من درپشت جبهه خدمات رسانی کند.
شنیده ام از مهربانی هایت از لبخندهای زیبایت و از غیرت و مردانگی ات…
و چقدر آرزو داشتم روزی عمویم رو در کنارم ببینم.
ولی افسوس ودریغ از شنیدن صدای عمویم. فقط از او عکسهایی را داریم که متعلق به سی سال پیش بوده! زمانی که من اصلا وجود نداشتم .
من فرزند پدری هستم که هیچ کس درباورش نمی گنجیده که پدر من با مشکلاتی که داشته ازدواج کنه و میدانم این باور برای عمویم هم سخت است .
سالها صبر کردیم و خانواده پدری ام بارها به مقر اشرف رفتند اما خوشحال و پرامید رفتند و مایوس و ناامید برگشتند.
و حال اینکه اضطراب و تشویش بیماری کووید 19 غمی شده مزید بر نگرانی بیشتر از پیش ما! چون میدانیم مقرمجاهدین فاقد هرگونه امکانات بهداشتی است و هیچ پروتکلی در انجا نه تنها رعایت نمیشود بلکه آلودگی و نبود امکانات بهداشتی فوق العاده زیادهست.
ازشما وتمام نمایندگان کشور آلبانی درخواست کمک و یاری داریم که حداقل با ایجاد یک رابطه تلفنی ما را ازسلامت عمویمان باخبر کنید .
باتشکر