بیستم جمادی الثانی ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و روز مادر بر تمامی مادران عزیز به ویژه مادران قربانیان فراموش شده مبارک باد.
بیستم جمادی الثانی هر سال، روزی پر از خاطره و معنویت است؛ خاطراتی شیرین از مادران مهربان، فرزندان با محبت و همسران با وفا؛ این روز به یُمن زاد روز بانوی نمونه اسلام، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، روز مادر نام گرفته است؛ بانویی كه گل سرسبد تمام بانوان عالم است؛ تنها زنی كه پدرش معصوم، شوهرش معصوم و خودش نیز معصوم بوده و پیامبر گرامی اسلام (ص) به او لقب “اُم ابیها” داده است، یعنی زنی كه برای پدرش همچون مادر بود.
زندگی و سیره ی حضرت زهرا (س) به قدری آموزنده و جذاب است كه هر زن آزاده ای در جهان او را چنان قدیسه ای تحسین می كند؛ زنی كه تولدش از دامن خدیجه كبری، همسر پیامبر گرامی اسلام (ص) و در كانون نخستین خانواده اسلامی با نغمه های آسمانی و تسبیح قدسیان همراه شد و شب میلادش را عرشیان به بانگ تكبیر و تسبیح جشن گرفتند و خداوند لقب كوثر به او عطا كرد؛ زیرا وی سرچشمه ی تمام خوبی های جهان است.
این روز برای خانواده بزرگ نجات و مادران قربانیان فراموش شده، روز مادرانی است که روزهای مادر می آیند و می روند و منتظر روزی هستند که عزیزشان بیاید و بوسه ای بر دست آن ها بزند و این روز را تبریک بگوید.
بسیارند مادرانی که در این سرزمین چشم انتظار فرزندان خود بودند و دلشان طاقت نیاورد و آسمانی شدند و چه بسیارند مادرانی که همچنان چشم به در دوخته اند تا شاید خبری از یوسفشان بیاید. برخی از این مادران حتی هنگامی که در خانه نیستند نیز در را باز می گذارند به خیال این که شاید فرزندانشان بیاید و کسی نباشد که در را برای آن ها باز کند.
همه ما انتظار را تجربه کرده ایم و می دانیم که انتظار چقدر سخت است اما مادران اعضای اسیر در فرقه رجوی می دانند 30 الی 40 سال انتظار چه معنایی دارد.
انتظار مثل این است که حال کسی را پرسیده باشی که در آتش آنقدر سوخته که فقط خاکسترش باقی مانده و در این شرایط به او بگویند چه حالی داری؟ چه جوابی می شنوید؟ از این حال بدتر هم هست؟
حکایت مادرانی است که سال ها به شوق خبری از عزیزشان صبح از خواب بیدار شده و تا پایان شب چشم انتظار می مانند. تمام آرزوها، رؤیاها و خیالاتی که برای فرزندانشان در ذهن می پرورانند همگی جلوی ذهنشان رژه می روند.
فقط باید مادر باشی تا بدانی که فراق دلبند چه جانفرسا و چه جانسوز است، فقط باید مادر باشی تا بدانی هیچ مادری هیچ وقت نمی خواهد حتی لحظهای به فراق از جگرگوشه اش بیاندیشد.
چه کسی خبر دارد که در دل مادر چه می گذرد؟ فرزندش می توانست ازدواج کند، می توانست زندگی تشکیل دهد و به مانند هزاران انسان دیگر هم صاحب فرزند شود و هم برای مادرش حق فرزندی را به جا آورد؛ اما فرزند او اسیر نیرنگ و فریب فرقه ضد خانواده رجوی شده است.
حال و روز این مادران در چهار کلمه خلاصه می شود: امید، درد، انتظار و عشق. هر کدام از این چهار کلمه در زندگی این مادران سهمی دارند و البته سهم عشق از همه بیشتر است. اصلاً عشق است که امید است، عشق است که انتظار 30 الی 40 ساله معنا پیدا می کند و عشق است که درد می آورد.
این روزها در زیر آسمان این شهر و این کشور کم نیستند “مادران قربانیان فراموش شده” ای که در پاییز زندگی شان تنها آرزویشان خبرسلامتی و رهایی فرزندشان و شنیدن صدای اوست.
عاطفه نادعلیان
چقدر این تصویر تاثیر گذار است. یک دنیا حرف پشتش.
از رجویِ پست فطرت و فرقهء جنایتکارش همین بس که منفور همهء لایه های اجتماعی ایرانیان است. و جالبتر اینکه کسانی که سالها عضو این فرقه بوده اند نفرت بیشتر و عمیقتری از رجوی و تشکیلاتش دارن.
مادران اسیران فرقه تنها ترین در تحمل درد جدایی فرزندانشان هستن برخی مثل مادر عزیز من در انتظار حتی یک تلفن یا نامه یا عکس فرزند اسیرش جان به جان آفرین تسلیم کرد.لعنت بر رجوی و دارو دسته اش ,لعنت بر تشکیلات رجوی مزدور بیگانه