افشای شیوه های فریب فرقه رجوی در جذب کانون های به اصطلاح شورشی – قسمت سوم
بعد از اینکه با مادرم تلفنی صحبت کردم ومطمئن شدم که او واقعا مادرمن است با اطمینان بیشتری به حرف های رویا که نقش رابط بین من ومادرم را ایفا میکرد گوش می دادم.
البته مادرم هر از گاهی نامه ای برایم می نوشت که رویا در تلگرام برایم می فرستاد.او در همه نامه هایش من را جوان شورشی ، منتقد وانقلابی خطاب می کرد واز من می خواست که به حرف ها ی رویا گوش وعمل کنم وبه آنها دررسیدن به اهداف سازمان یاری رسانم.
رویا بصورت روزانه واز طریق تلگرام از فعالیت های کانون های شورشی که می گفت درسرتاسرکشور انجام شده فیلم وعکس می فرستاد. البته من چون با موقعیت های جغرافیایی این شهرها اشنایی نداشتم نمی توانستم این مناطق را بشناسم .
رویا در ادامه برای رعایت ملاحظات امنیتی از من خواست اسم مستعاری برای خودم انتخاب کنم ویک شماره که فکر کنم کانون شورشی 470 بود را برای من درنظر گرفت.
او مستمرا بدنبال تهیج و ایجاد شور وانگیزه در من بود وسعی داشت با انگشت گذاشتم برمسائل عاطفی وبخصوص علاقه ام به پدر ومادرم که سالیان خلاء انها را دروجودم احساس می کردم آنها را انسان های شجاعی قلمداد کند که من باید قدم در راه آنها بگذارم.
در ادامه رویا از من خواست دست به اقدامات عملی بزنم و با ماژیک روی مقوا ویا کارتن شعاری در حمایت از مجاهدین ویا تقویم های مناسباتی انها بنویسم وان مقوا را درجلو صورتم گرفته وشعار نوشته شده روی ان را باصدای بلند و رو به دوربین گوشی بخوانم.
رویا تاکید داشت که محل فیلم برداری باید مکان های پر رفت وآمد وشلوغ باشد که مشخص کند در داخل ایران است وتاکید می کرد حتما در ایستگاه اتوبوس، صندوق صدقات ویا محیط دانشگاه باشد.
آنچه من را در حال حاضر وبعداز اشنایی با ترفندهای فریب مجاهدین آزار می دهد این است که این اقدامات من که صرفا براساس شور واحساس ونه منطق بود تا چقدر در فریب اذهان اعضا وبخصوص مادرم تاثیر داشته است. چون احتمالا آنها با دیدن فیلم های من دچار این توهم خواهند شد که گویا سازمان آنها در ایران پایگاه مردمی دارند.
من به سهم خودم خیلی متاسف هستم که با اقدامی که انجام دادم به اسارت هرچه بیشتر این نیروها کمک کردم. اعضایی که گاها سابقه اسارت آنها به 40 سال می رسد.
وقتی قدری با خودم خلوت وبه عملکردم نگاه می کنم فقط می توانم تاسف بخورم بحال اعضایی که رجوی تمامی آرزوها وامیدهای آنها را نابود کرد.
بیاد می آورم که خیلی از آنها در سن وسال من بودند که فریب تبلیغات رجوی را خورده وبه او اعتماد وبه سازمانش پیوسته بودند واکنون مردان وزنان سالخورده ای هستند که عمر وزندگی شان را باخته وچاره ای جز افسوس خوردن به گذشته خود ندارند.
سازمان مجاهدین دست به بازی غیرشرافتمندانه ای زده است که با انگشت گذاشتن روی احساسات وعواطف افراد جوان تری که سالیان ازپدر ومادران خود کوچک ترین اطلاعی ندارند سعی در جذب وبکارگیری آنها درمسیر ومقاصد قدرت طلبانه خودرا دارند.
انها با وسیله قرار دادن پدران ومادران از آنها بعنوان یک دام برای اسارت فرزندانشان استفاده می کنند ولی این شیوه های فرینده وضدانسانی راه بجایی نخواهد برد زیرا به یمن گستردگی عصر ارتباطات وارتقا کیفی درک وتوان تشخیص نسل جوان این مرزوبوم تمامی دسیسه های رجوی کشف وافشا میشود. مناسبات لغایت عقب مانده وعصرحجری مجاهدین که دشمن آزادی وتفکر وحق انتخاب آزاد مسیر زندگی است هیچ کشش وجاذبه ای برای نسل جوان ایران زمین ندارد وهمچون حباب در اولین فرصت خواهد ترکید.
کانون به اصطلاح شورشی 470