استیون حسن Steven Hassan (متخصص برجسته و پیشتاز در آمریکا در امور فرقه ها و یاری رسان به گرفتاران فرقه ای) می نویسد:
من با تزویر به دام یکی از گروه های وابسته به یک فرقه مخرب کنترل ذهن به نام کلیسای وحدت Unification Church یا جنبش وحدت Unification movement یا مونیز Moonies افتاده بودم، و همچنین تحت شیوه های قوی نفوذ روانی آن ها قرار داشتم. اما بخت یارم بود و به کمک اعضای سابق آن ها، که توسط خانواده ام استخدام شده بودند، توانستم با قرار گرفتن در پروسه ای که امروزه برنامه ی بازگرد”deprogramming” خوانده می شود، نجات یابم.
از آن زمان، یعنی سال 1976 تا به امروز، من به طور تمام وقت سعی می کنم به دیگران کمک کنم. من یک کمک کننده ی روانکاو حرفه ای شده ام، سه کتاب نیز در این خصوص منتشر کرده ام، مدیر موسسه «مرکز منابع و مطالعات آزادی فکر» هستم و روشی را به وجود آورده ام که بتوان با گفتگوی متقابل طولانی مدت، خانواده و دوستان یک فردِ در بند فرقه را توانمند کنم، به طوری که بتوانند بر روی او تأثیر اخلاقی گذاشته و او را دعوت کنند تا برای خودش بیاندیشد، مستقلاً تصمیم بگیرد و حقایق را بازبینی کند.
فرقه ی مخرب، متفاوت از فرقه ی بی آزار است، چرا که چهار عنصر نفوذ غیراخلاقی را به کار می گیرد: این چهار عنصر یعنی، کنترل رفتار، کنترل اطلاعات، کنترل فکر و کنترل عواطف (مدل بایت BITE) مولفه های شیوه ی نفوذی هستند که نهایتاً هویت فرقه ای را در فرد به وجود می آورند. این هویت فرقه ای هویت اصلی فرد را سرکوب کرده و او را وابسته و مطیع رهبر فرقه می کند.
در سال 2004 نیز مسعود بنی صدر توانست با شهامت سرگذشت زندگی خود را به چاپ برساند، داستانی وحشتناک، اما در عین حال انگیزاننده؛ شرح پیوستن آرمانخواهانه ی او به مجاهدین خلق، صعود او به رده های بالا در سازمان، قرار گرفتن تحت شستشوی مغزی، و نهایتاً جدایی اش از گروه و بازگشت دشوارش به زندگی طبیعی، بازگشتی بدون همسرش که عاشق او بود و به دور از فرزندانش، هم از نظر عاطفی و هم از نظر جغرافیایی.
امروز اما مسعود بنی صدر با به کارگیری هوش و ذکاوت و نیز تجاربی که دارد، توجهش را به بیرون از خود معطوف داشته و سعی کرده خدمتی را در اختیار دیگران بگذارد و به آن ها اخطار بدهد، افرادی که ممکن است به دام فرقه های مخربی چون مجاهدین خلق افتاده و سرنوشت فاجعه باری مشابه او پیدا کنند.
مسعود بنی صدر این فکر را قدمی فراتر برده است. با تحقیقات فوق العاده و استدلالی صریح و روشن، در کتاب “فرقه های تروریستی و مخرب: نوعی از برده داری نوین” به درستی نشان داده که فرقه های مخرب نوع مدرنی از برده داری هستند و نمونه های فوق العاده ای را ذکر کرده که مشابهت های زیادی بین این دو نوع از برده داری و تفاوت بین آن ها را نشان می دهد.
بنی صدر همچنین به شکل عمیق و اساسی مراحلی را نشان می دهد که چگونه قربانی قدم به قدم، نخست هویت فردی و اعتماد به نفس خود را از طریق شیوه های عقلانی و نفوذ، سپس توسط کنترل ذهن و نهایتاً شستشوی مغزی از دست می دهد، و این که چگونه در هر مرحله، احساسات و هیجانات و همچنین رفتار فرد مخدوش می گردد. بنی صدر همچنین یک مدل ریاضی را مطرح کرده که مراحل مختلف این پروسه را توضیح می دهد. او بدون ابراز تأسف برای خود، با نشان دادن تجربه ی خویش دردها و مصائبی را که افراد تحت شستشوی مغزی با آن رو به رو می شوند را تشریح کرده است.
بنی صدر در فصل آخر کتابش معترف است که فهم این موضوع به تنهایی کافی نیست و این سؤال را مطرح می کند که چه باید کرد، او پیشنهاد می کند که با وضع قوانین جدید و بالا بردن آگاهی عمومی باید فعالیت های فرقه های مخرب را محدود یا ممنوع کرد، و همچنین باید به اعضای جدا شده کمک های روانی داد تا بتوانند هویت گذشته ی خود را بازیابند.
در زمان نگارش این کتاب، دنیا با مشکلات و برخوردهای غول آسا و وحشتناکی رو به روست، بسیاری از آن ها منبعث از فعالیت های بی رحمانه ی فرقه های تروریستی است. بنابراین، دستاورد بنی صدر، در این زمان مهم و حساس، به دست ما می رسد، و به این ترتیب خدمتی است به تمام کسانی که خواهان آزادی فکر و عقیده و آزاد بودن انسان ها هستند.
تعهد پر شور نویسنده به آزادی و استقلال فردی، عشق به انسانیت، و احساس سرشار او برای عدالت، درخشش خود را در سطر به سطر این کتاب فوق العاده نشان می دهد.
کتاب فرقه های تروریستی و مخرب – نوعی برده داری نوین
نوشته دکتر مسعود بنی صدر
پیش گفتار نوشته استیون حسن صفحه های 9 و 8
تنظیم از عاطفه نادعلیان