ما « یاران ایران» برآمده از نسلی سوخته و غارت شده هستیم که سینهها مان مملو از شرح ناگفته ها ست.
همانطور که همه ی دنیا و بخصوص فرقه ضد بشری رجوی در جریان معادلات ایران در مورد روابط خارجه خودش با پیرامونش قرار گرفته و همه ی سعی خودش را بر این موضوع گذاشته تا همه ی دنیا به این نکته توجه داشته باشند که ایران کشوری است با تاریخی کهن سال و دارای کتیبه حقوق بشر با مردمانی مهربان و دلسوز با قلبی سراسر از عشق و فداکاری نسبت به وطن
البته باید عرض کنم که تعدادی در میان مردم ایران زمین به وجود آمدند که هیچ شباهتی نه به ایرانیان دارند و نه باطنی شبیه مردم ایران اینان همه شیاطینی هستند در لباس آدمیت که باعث گمراه کردن اکثر مردم شدند از جمله خود من که در لباس آنان در مقابل مردمم ایستادم و با فکر و آداب آنها زندگی کردم.
باور کنید هیچ کدام از اعضای این سازمان نه حق انتخاب دارند و نه حق رأی و نه حق زندگی همه چیز هر فرد باید خلاصه شود در رهبری و شورای آن و آنها هستند که مالک روح و جسم شما هستند و برایتان تصمیم می گیرند چیزی که مسعود رجوی سالیان در نشست هایش با هزار کلک میخواست در گوش آدم ها کند.ولی نشد که نشد که بشود و آرزو به دل گور آفرین شد.
یادم هست که در نشستی در باقرزاده به قول مریم رجوی: بچه ها با بعث ها خوب چفت نمی شدند و انرژی ها در حال هدر رفتن بود و اینجا بود که وارد رمز و راز رهبری شد و گفت بچه ها شما فکر می کنید خدا آنقدر بیکار هست که بیاید یکی یکی هر کس را در آن دنیا مورد بازخواست قرار دهد نه در آن دنیا هر کس به مسلک و مرامش شناخته خواهد شد شما هم به مسعود شناخته می شوید پس بیاید گناهان گذشته و حتی آنهایی را که در سازمان انجام داده اید بدهید به رهبری اینها همه منابع پیشرفت شما می شود خودتان را آزاد کنید شما هر کدام هر گناهی که دارید بدهید به مسعود اون خودش پاسخگو خواهد بود و به شما هیچ ربطی ندارد انقلاب را چنگ بزنید و مثل یک فنر باز شوید پرتاپ شوید از این دنیای کوچک و تاریک خود بیرون بیاید.
یعنی ما باید می رفتیم از گذشته تا آینده هر گناهی را که گناه محسوب می شد را روی کاغذ می نوشتیم و می دادیم به رهبری تا از بار آن گناه خلاص می شدیم. تو رو خدا ببینید چگونه می خواستند بفهمند هر کسی در درونش چه کارهایی را انجام داده تا مختصات آن شخص دستشان بیایید بله دوستان خودتان باید حدس بزنید بعد از این نمایش در پشت میکرفون ها چه اتفاقی خواهد افتاد،رجوی هر چه در چنته داشت در عراق در کنار صدام خرج کرد مسعود رجوی هرگز دیگه به این قدرت نخواهد رسید رویای سازمان مجاهدین با اعدام و سقوط صدام به پایان رسید.
اگر قرار بود برای مجاهدین راهی متصور باشد برای رسیدن به حاکمیت فقط و فقط با وجود صدام امکان پذیر بود. البته یک در هزار در خواب و رویا.
بعد از سرنگونی صدام داستان های عجیب و غریب سازمان مجاهدین برای ماندن در اشرف خودش مهر تاییدی بر ماندگاری آنان برای بقا و رسیدن به حاکمیت و پا فشاری ماندن در عراق همه و همه از یک نشانه خبر می داد.
همه ی اعضای رده بالای سازمان مجاهدین به خوبی می دانستند که اگر از عراق تکان بخوردند همه چیز به طور اتوماتیک از بین خواهد رفت حتی آن زمان که خود ما از سازمان جدا نشده بودیم این را به خوبی حس کرده بودیم که اگه سازمان تن به تخلیه اشرف بدهد در اروپا همه ی اعضا آهسته آهسته روانه زندگی عادی خود خواهند شد.
زمانی که ما بعد از سرنگونی صدام به کارهای روزانه مشغول بودیم وقتی می دیدیم که مردم عراق برای خرید لوازم مقرهای ما آمده اند حدس زدن برای جابه جایی کار آسانی بود ولی مهم این بود شعار اشرف به قول رهبر سازمان دنیا تکان بخورد اشرف ایستادگی خواهد کرد.
مسعود رجوی خیلی دوست داشت خودش را بیش از آن چیزی نشان دهد که هست من نمی گویم که آدم کوچکی بود آدم کم هوشی بود ولی یکی از ویژگیهای بارز او بزدلی او بود علی رغم همه ی شعارهایش بغایت ترسو بود و از سایه خودش هم وحشت داشت.
سازمان مجاهدین همه ی تلاش خودش را شبانه روز کرد پول های کلانی که باید رشوه می داد را داد هزینه های سنگین و کمرشکن،گرفتن جان انسان های بی گناه،تهمت و افترا به اعضای خودش و اعضای جداشده،توطئه و پاپوش برای انسان هایی که هر کدام خانه و خانواده دارند چشم انتظار دارند، جداکردن بچه ها از خانواده هایشان،فرقه رجوی هر کاری که می توانست و توان آن را داشت انجام داد تا بلکه بتواند بعد از سرنگونی صدام یک درصد جایگاه قدیم خودش را به هر لحاظی بدست آورد ولی افسوس افسوس و افسوس.
مریم قجر عضدانلو یا همان رجوی هرگز نتوانست جای خالی مسعود را در سازمان پُر کند و بعد از مرگ او سازمان دچار یک سردرگمی شد چون هرگز کسانی که در شورای سازمان بودند نتوانستند مریم را جاگزین مسعود بداند شاید در حرف قبول می کردند ولی در محتوا ذره ای به آن اعتقاد نداشتند.
سازمان مجاهدین در تحولات چند ساله اخیر و با بادهای نسیم و تند آمریکا و عربستان و اسراییل روزهای خوبی را سپری نکرد نوکری و دست به سینه ی این اربابان که همه دشمن قسم خورده ایران هستند کاری ساده ای برای سازمان نبود ولی چاره ای هم نداشت اگه اینکار رو نمی کرد که دیگه ذره ای برایش ارزش قائل نبودند پس مجبور به نوکری بود.
الان در حال حاضر ایران و دولت آن با رابطه زدن با اروپا و آمریکا و چین تیر خلاص را روانه سازمان مجاهدین کردند البته باید خدمتتان عرض کنم ایران در حال حاضر اصلا اهمیتی به این فرقه منفور نمی دهند و هر کس و هر دولتی هم با این تروریستها رابطه داشته باشد از رابطه زدن با آنان پرهیز خواهند کرد.
همانطور که شاهد اخبار های خارجی بوده اید در حال حاضر دولت وقت آمریکا از برداشتن تحریم های یک جانبه دولت قبلی یعنی ترامپ خبر داده است و شورای امنیت سازمان ملل هم از آن استقبال کرده است و همین موضوع جیغ بنفش مریم رجوی را درآورد و از اینکه دولت فرانسه از ورود این خانم تروریست ۲ بار جلوگیری کرده به دولت فرانسه هم مارک مامور وزارت اطلاعات خورد.
مریم رجوی و خاندان آن شرایط وخیم و بغرنج را به خوبی حس کرده اند و فهمیده اند که کوچکترین اشتباه آنها را به قهقرا خواهد کشید ولی ما و شما این آدم ها را به خوبی می شناسیم اینان بی خطا و اشتباه و بازی با جان و نام و ناموس مردم شب را به صبح نخواهند رساند.
الان فرقه رجوی لبه ی تیغ است و اگر با اعضای در بند خودش بخواهد به همین نحوه ادامه بده دیر یا زود به جوابی که انتظار آن را ندارد خواهد رسید امسال سال یکهزار و چهارصد سال آخر بردگی اعضای در بندش خواهد بود الان در حال حاضر به چکنم چکنم هادی ثانی خانی دچار شده است تا ببینیم با این انسان فریب خورده چکار خواهد کرد.
خانم رجوی همه ی حواسم به کارهای شماست مواظب باش دست از پا خطا کنی همچون آوار بر سرت خراب خواهم شد پس دست به کار اشتباهی نزنی هادی را مثل قبل به آلبانی برگردان و او را آزاد کن.
علیرضا نصراللهی