اول ماه مِی (روز جهانی کارگر) و اشک ریاکارانه مریم رجوی برای کارگران

مقدمه

همه ساله با نزدیک شدن اول ماه مِی (11 اردیبهشت)، روز جهانی کارگر، فرقه مجاهدین تبلیغات خود را در باب کارگران آغاز می کند.

این تشکل که روزگاری در دفاع از حقوق زحمتکشان در برابر استبداد پهلوی و امپریالیسم (بعنوان نماد استثمارگری در جهان) بنیانگذاری گردید، از همان آغاز اعضای خود را جهت «خودسازی» به کارگری در شرایط دشوار (مثل کوره پزخانه های جنوب تهران) می فرستاد تا درد کارگران را بخوبی حس کنند و برای مبارزه با حکومت شاه عزمی جزم و اراده ای مستحکم تر داشته باشند، پس از گذار از چند دهه ی پر فراز و نشیب، عاقبت در دامان امپریالیسم لانه کرد و تمامی اهداف اولیه بنیانگذاران خویش را به فراموشی سپرد.

امروز مریم رجوی همان نگرشی را به کارگر دارد که امپریالیسم و کاپیتالیسم دارند. کافی است نگاهی گذرا به 27 سال گذشته که مریم رجوی زندگی در اروپا را کلید زد بیندازیم تا تفکر لیبرال و اشرافیگری او را بخوبی فهم کنیم.

تضاد و تناقض بین زندگی رهبران سازمان با کارگران!

مریم و مسعود رجوی، هر دو در خانواده ای مرفه و کاملاً بی درد به دنیا آمدند و هر دو در شرایطی سرشار از رفاه و لذت دوران دانشگاه را هم به اتمام رسانیدند و بالاخره با همان تفکر با شرایطی مختلف به سازمان مجاهدین پیوستند. اگرچه حنیف نژاد تلاش نمود تا مسعود را با فرستادن به کوره پزخانه تغییر دهد، اما مسعود نتوانست بیش از 3 روز کارگری را تحمل کند و خیلی زود به بهانه های مختلف (از جمله اینکه در آنجا او را تمسخر می کردند که شخصیتی سوسول دارد) از زیر کار در رفت و تلاش کرد خود را در بخشی که از دید خودش جایگاه روشنفکرانه داشت جا بیندازد. وی با چرب زبانی توانست به جای کوره پزخانه، خود را در بخش تدوین ایدئولوژی سازمان به شهید حنیف نژاد تحمیل کند.

مریم نیز که تا پیش از انقلاب هیچگونه فعالیتی برای مجاهدین نداشت صرفاً بخاطر برادر مجاهدش محمود عضدانلو، پس از انقلاب 57 به مجاهدین گروید. خواهر کوچک او معصومه نیز پس از انقلاب وارد تشکیلات مجاهدین گردید و در فروردین 1361 طی یک درگیری کشته شد. گفته می شود نرگس قجرعضدانلو نیز از همین خانواده در زمان شاه کشته شد که بخاطر گرایش کمونیستی اش، هیچگاه مورد تبلیغ مجاهدین قرار نگرفت.

بدین ترتیب، دو جوان مرفه که کمترین اطلاعی از درد و رنج اقشار زحمتکش جامعه نداشتند، وارد تشکیلاتی شدند که در جهت منافع تهیدستان و مستضعفان بنیان گذاری شده بود. مسعود پس از انقلاب 57 خود را در جایگاه رهبری جامعه گذاشت و مریم نیز با مهدی ابریشمچی که او نیز از یک خانواده مرفه بود ازدواج کرد و درست در زمانی که فعالیت های تروریستی مجاهدین آغاز شده بود و هزاران دختر و پسر جوان عمدتاً از اقشار پایین دست جامعه در خیابان ها آواره و یا تحت بازداشت و زیر حکم اعدام قرار داشتند، این دو (مهدی و مریم) در مناطق شمالی تهران مشغول زندگی عادی خود بودند و مریم در همان زمان باردار شده بود.

مسعود نیز در چنین زمانی به فرانسه گریخت و در خانه برادرش به تفریح، گذران وقت، سیاحت در اروپا تحت عنوان ملاقات سیاسی و همچنین برنامه ریزی برای اقدامات تروریستی مشغول گردید و به تنها چیزی که نمی اندیشید، وضعیت کارگران بود.

همزمان، مریم قجرعضدانلو نیز به همراه همسرش مهدی به فرانسه منتقل و در کوتاه زمان از یکدیگر جدا شدند تا مریم به ازدواج مسعود رجوی درآید. نشستن این زوج در مدار رهبری عقیدتی مجاهدین، نقطه عطف دیگری بود برای زندگی اشرافی آنان در فرانسه و عراق.

با نشستن مریم بر کرسی ریاست جمهوری فرضی و انتقال مجدد وی به فرانسه، اوج اشرافیگری مریم به نمایش درآمد. از آن پس وی خود را در جایگاه یک ملکه به حساب می آورد که مدام باید مدهای جدیدی برای لباس، نوع آرایش و عمل های زیبایی داشته باشد.

حل شدگی کامل او در دستگاه بورژوازی (سرمایه داری) گام مهمی بود برای سرسپردگی کامل به نهادهای جاسوسی و امنیتی غرب و اجرای آنچه سیاستبازان غربی علیه ایران مورد نیازشان بود. بدین ترتیب، شعارهای کارگر پسند سازمان مجاهدین، در یک دگردیسی ضدانقلابی، مبدل به شعارهای مورد طبع صهیونیسم جهانی و ایادی امپریالیسم گردید.

حقوق کارگر در تشکیلات مجاهدین!

با چنین پیشینه ای که مریم و مسعود رجوی داشته و دارند، همدلی آنان برای کارگران ایران تمسخر برانگیز تر از آن است که بتوان راجع به آن سخن گفت. برای کسانی که در مناسبات مجاهدین حضور داشته اند، بخوبی آشکار است که این زوج تا چه حد برای انسان ها ارزش و کرامت قائل هستند. تقریباً 80 درصد اعضای مجاهدین بخاطر فشارهای کاری تحمیلی دچار بیماری های مزمن بخصوص از نوع دیسک کمر، هرنیا، آرتروز گردن و دست و همچنین زانو درد شدند.

بیماری هایی که از سنین جوانی در بین مجاهدین به شکل گسترده ای رواج داشت که نشان از بی ارزشی کرامت انسان در تفکر مسعود و مریم بود. وقتی این زوج حتی نگران سلامتی اعضای تشکیلات نبودند، و از آنان به بدترین شکل ممکن بیگاری و بردگی می کشیدند، می توان تصور کرد با کارگران بدبخت عراقی و سودانی (که به فراوانی در قرارگاه های مجاهدین تردد داشتند) چه برخوردی صورت می گرفت.

در نیمه دوم دهه 70 رسماً به مجاهدین ابلاغ شد که از کارگران عراقی تا می توانید به نفع سازمان کار بکشید. لازم به ذکر است که سازمان مجاهدین هیچ غذایی به کارگران نمی داد و اینکار ممنوع بود. برخی از مجاهدین که دلشان برای آنها می سوخت، به صورت مخفیانه برای کارگران غذا می بردند که در پاره ای اوقات مسئولین متوجه می شدند و توبیخ می کردند.

این مسئله بخصوص در زمانی که تعداد زیادی کارگران خردسال وارد قرارگاه های مجاهدین شدند، متأثر کننده و غمناک بود. کودکانی بین 8 تا 16 سال که در گرمترین فصل سال از تشنگی گریه می کردند اما حتی یک لیوان آب سرد به آنها داده نمی شد و بعد از اعتراض های زیادی که صورت گرفت مقداری یخ برای آنها در نظر گرفته شد. قضیه فقط به همین برنمی گشت، کارگران عراقی با ده ساعت کار در طول روز، تنها 1500 دینار عراقی که کمتر از یک دلار بود می گرفتند که گاه در پایان هفته به آنها پرداخت نمی شد و آنها مجبور می شدند با دست خالی به نزد خانواده شان بازگردند که اعتراض بیشتری را برمی انگیخت.

در سال 1371 که گروهی از کارگران سودانی معترض حقوق خود شده بودند، همگی از قرارگاه اخراج شدند و رسماً از طرف تشکیلات گفته شد که هیچ اعتراضی از سوی کارگر مورد قبول نیست.

سوء استفاده از کودکان و استثمار آنان در حد یک برده نیز بخشی از اقدامات ضدکارگر رهبری مجاهدین بود. چنین برخوردهایی در حالی صورت می گرفت که شورای ملی مقاومت دارای یک نهاد به نام «کمیسیون کار» با مسئولیت «عباس داوری» بود و همه ساله علیه جمهوری اسلامی بیانیه صادر می کرد و وضعیت کارگران در ایران را مورد انتقاد قرار می داد.

امسال نیز مثل همیشه سازمان مجاهدین با یک بیانیه درصدد برآمده تا جنایت های خود علیه کارگران را بپوشاند بدون اینکه اشاره ای داشته باشد به بیگاری هزاران عضو مجاهدین که سالهاست بدون هیچ حقوق و دستمزدی مشغول بردگی و کنیزی برای سران سازمان هستند.

طبعاً مسعود و مریم رجوی هیچگاه به هیچکس پاسخگو نبوده اند و رسماً گفته اند جز خدا به کسی پاسخگو نخواهند بود، اما نمایش های آنان دیگر برای کمتر کسی ارزش و اهمیت دارد. مریم رجوی باید بداند که دوران عوامفریبی به شیوه های کهن گذشته است و یکروز باید پاسخگوی جنایت های خود در حق هزاران کارگر و هزاران عضو مجاهدین که دهها سال برایشان بیگاری دادند، باشند و به محاکمه کشیده شوند.

پیشاپیش روز جهانی کارگر را به همه کارگران و زحمتکشان کشورمان شادباش می گویم.

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل