در این مقاله خواستم به مناسبت روز جهانی کارگر که همه ساله در روز اول ماه می برگزار میشود به تمام کارگران میهنم و تمام کارگران دنیا و به خودم تبریک بگم و امیدوارم. چرا که این روز مبارکی است و این یک پیروزی بزرگی بود که در یکم ماه می سال۱۸۶۶تظاهرات سراسری صورت گرفت در آمریکا و کارگران شریف خواستار هشت ساعت کار در روز شدند بجای چهارده ساعت کاری در روز و به یمن کارگران ان زمان این قانون و این روز مبارک در دل تاریخ ثبت شد و ماندگار شد.
اگر کمی با دقت به تمام کشورها نگاه بکنیم تمام کارگرانی که هر شغلی دارند اعم از شغل سخت یا آسان که ظاهر داستان است این کارگران شریف هرکدام حق و حقوق خودشان دارند که بر اساس کشورها پایه حقوق به لحاظ مالی و احترام به لحاظ حقوقی برای انها در نظر گرفته شده است و قانون کشور موظف است از این حقوق پاسداری کند. حتی در کشورهای دیکتاتوری هم کارگران شریف حق و حقوق و مزایای خودشان را دارند کارگران این حق را دارند که با مشکلاتی مواجهه میشوند در مقابل ان اعتراض کنند و از حق خود دفاع کنند و فکر میکنم این امر بر کسی پنهان نباشد.
در متن بالا مختصری اشاره کردم به حقوق کارگری که خواستم به اصل مطلب برسم چرا تیتر را برده داری در فرقه انتخاب کردم به دلایلی که به ان اشاره خواهم کرد و خودم و اعضایی که درون مناسبات و تشکیلات فرقه بوده اند و با گوشت و پوست خود این برده داری را لمس کرده اند و سالیان سال تحت ظلم بوده اند و فشارهای زیادی را تحمل کرده اند بایستی افشا کرد و روشن ساخت که هر انسانی اعم از کارگر و غیره حق وحقوقی دارد و نباید پایمال شود که متاسفانه در درون تشکیلات فرقه ذره ای به این حقوق احترام گذاشته نمیشود. در اینجا باید گفت در فرقه رجوی در این مقطع از تاریخ ایران استثمار کننده تر و ضد کارگر تر از فرقه شما وجود ندارد و هرگز درهیچ کجا هم مانند شما دروغگو و ضد بشر وجود خارجی ندارد و شما در این مقطع زمانی رکورد دار برده داری بوده اید. ننگن بر شما باد
در تشکیلات فرقه ضد کارگری و ضد انسانی رجوی همانا کارگر جماعت حکم فرمانبرداران استثمار شده ای را دارند که بایستی بی چون و چرا هر کاری را که مسئولین فرقه اراده می کنند انجام دهند، نمونه بارز آن اعضای پایین دست فرقه رجوی که سالهای سال دقیقآ به جای کارگران بی مزد هرگونه کارهای سخت و طاقت فرسا را انجام می دادیم و حق هیچگونه سئوال را هم نداشتیم و تازه دست آخر در نشست های ضد بشری هر روز هم بایستی جواب می دادیم که چرا فلان کار را فلان کس به پایان نبرده و بعد هم مسئول نشست همان فرد را مفتخور خطاب می کرد.
خلاصه کنم درون تشکیلات فرقه استثمار اعضای خسته و مفلوک بیداد میکنند از زن و مرد از تحصیل کرده یا بیسواد از پیر تا جوان هیچ فرقی به حال سران فرقه ندارد.
کارهایی که من به عنوان یک کارگر درون فرقه انجام میدادم مثال میزنم تا مقداری قابل لمس باشد؛ از کار ساختمانی بوده تا اشپزی و بیل زدن مزرعه از ساعت هفت صبح کار را شروع میکردم و این کار بدون وقفه در گرما و سرما و تشنگی ادامه داشت تا ساعت پنج و شش عصر خیلی وقتها سر درد و بدن درد میگرفتم. زمانی که میگفتم خسته هستم یا مریض هستم مورد انتقاد مسولین فرقه قرار میگرفتم و بدترین تهمتها و ناسزاها رامیگفتند و میگفتند تو مفت خور تشکیلات هستی در حالی که همان مسول مربوطه در گرمای عراق زیر کولر گازی در اتاق کار خود نشسته و با انواع نوشیدنی های خنک پا روی پا انداخته و در حال بهره کشی از پایین دستان بودند و این بود تشکیلات ننگین رجوی!
آن روزهای سنگین و نکبتبار را هرگز درعمرم فراموش نخواهم کرد و وقتی که در نشستهای تهوع آور به افرادی که زیر آفتاب سوزان ساعت ها عرق ریزان جان می کندند و سپس در غروب همان روز خسته و کوفته توسط یک فرمانده چاپلوس حمال خطاب می شدند، چه تفاوتی بین کارگران در داخل ایران یا کسانی که در یک مجموعه تحت هر عنوانی همان کار کارگران جامعه را انجام می دهند؟ در درون تشکیلات فرقه ای مجاهدین به دروغ عنوان رزمنده یا افسر را تنها برای هر چه بیشتر شیره کش کردن اعضای فریب خورده بکار می بردند و با همین ترفند تا می توانستند تسمه از گرده زن و مرد می کشیدند، تنها مسئولین چاپلوسی که نور چشم رجوی ها بودند در زمستان سرد زیر بخاری دایکین و در تابستان سوزان زیر کولر گازی در اتاق کار خود نقش خان ها را بازی می کردند و تازه طلبکار قشر پایینی هم بودند.
الان که این خاطرات تلخ را به یاد می اورم مو بر تنم سیخ میشود و هزاران لعن و نفرین بر رجوی و تشکیلات ننگینش میفرستم به امید ازادی تمام کارگران در بند رجوی و تشکیلات شکست خورده اش.
سعید ناصری ، پاریس