نوبتی هم که باشد، این بار نوبت جداشدگان از فرقه ی رجویست که باید تف سربالایی انداخته و توبه نامه هایی که خواست فرقه ی رجوی است، بنویسند.
با امضای یکی ازاین نوع جدا شدگان ، نوشته ای دررسانه های رجوی با این مضمون درج شده است :
” حضور در یک جنبش مقاومت سراسری با ۱۲۰ هزار شهید، تاریخچه و افتخاریست که من جزئی از آن بوده و هستم. این تاریخچه و من از یکدیگر جدایی ناپذیریم. مقاومت و ضدیت با رژیم ضدبشری در خون من است و از روزی که اولین خاطراتم در کودکی شکل گرفته و در ذهن دارم در یک جنگ خونین با رژیم هستم. اینکه من بدلیل برخی مشکلات فردی بدنبال زندگی شخصی خودم رفتم، این گذشته و تاریخچهام را نفی نمی کند. از نظر من سازمان مجاهدین یک آرمان دارد که درست است و آن آزادی ایران و برقراری یک حکومت مردمی است. تا به امروز هم ذرهای ازعزم جزم من برای سرنگونی این حاکمیت منفور کم نشده است “.
اولا اطلاق صفت مقاومت سراسری! به باند رجوی که دهه هاست سفره ی خود را ازمردم جدا کرده و نه تنها جداکرده که با تلاش حداکثری میکوشد که سران آمریکا تروریزم اقتصادی خود را برعلیه مردم ایران بیشتر کند ، تهمت و بهتانی است که به این گروه تبهکار و ضد وطن زده میشود!
این مقاومت؟! در دشمنی آشکار با مردم ایران است و باید جستجو کرد ویافت که این مقاومت ادعا شده درکجا وبنفع چه کسی در جریان است.
آنچه که ما از باند رجوی دیده ایم ، خیانت به منافع ملی در ابعاد گوناگون آن از جمله رواج تروریزم بی سابقه در ایران ، جاسوسی برای دشمن و دشمنان متخاصم وحتی سرکوب خشن ایرانیانی است که گول رجوی را خورده و وارد سازمان او گشته اند.
و شما آقای محترم که مطالب فوق را نوشته و یا به نامتان نوشته شده ، شما درقاموس رجوی حقوق فردی ندارید که مشکلات فردی هم داشته باشید واگر جدا شده اید ، عملی غیر تشکیلاتی خاص تشکیلات رجوی انجام داده و خط قرمز او را نادیده گرفته اید !
چرا که طبق امیال رجوی ، مجاهد کسی است که درداخل تشکیلات جهنمی او بمیرد.
اما این نوع جدا شدن های اخیر ، خود حامل پیام مهمی است وآن اینکه رجوی قادر به برخورد مشت آهنینی گذشته اش نیست و از سراستیصال پذیرفته است که در برابر فشار برده های خود عقب نشینی هایی کرده و بگذارد که از تشکیلات خارج شده و در مراسم زنده باد و مرده بادهای رجوی شرکت کرده و اجرت المثلی دریافت کنند.
یعنی یک عضو مدام تحت اختیار رجوی به هواداری منفعل یا حداکثر نیمه وقت تبدیل گردد که ما این مسئله را به فال نیک گرفته و از افول اتوریته ی ضدانسانی مسعود و مریم رجوی ابراز خرسندی کنیم.
دوباره :
“ ضمنا مزدوران رژیم مدعی شده اند که انگار من بدنبال رفتن به ایران هستم. البته که من بدنبال رفتن به ایران هستم ولی ایرانی که از لوث وجود رژیم و مزدورانش پاک شده باشد. ایرانی که در آن حاکمیت در دست مردم باشد “.
والبته آن موقع باید ثابت کنی که به دشمنان مردم که غدارترین آنها باند رجوی است ، نفرت می ورزی وگرنه آمدن به ایران را دور از تصور بدان.
برای رفع و رجوع مسائل مالی و …، فعلا به نشستن میان دوصندلی ادامه بده تا ببینیم بعدها چه میشود.
وحید