تناقض در آرمان شهر فرقه رجوی – قسمت اول
برکات آرمان شهر رجوی !؟
همانطور که قبلا اشاره کردم، رهبر این فرقه ادعا می کند که بشریت با پیروی ازاوست که نجات می یابد! او همچنین ادعا می کند که هم اکنون کسانی که در این فرقه هستند نجات یافته اند و نه تنها آخرت شان تضمین شده بلکه ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت هستند و توانسته اند “جامعه بی طبقه توحیدی” را بوجود بیاورند واینکه برابری و مساوات در این آرمان شهر جامه عمل بخود پوشانده است!
اما عجیب اینجاست که نفرات این جامعه مثلا آرمانی، جدا از خانواده ، اجتماع ،ارتباطات عادی و زندگی نرمال، خودشان بدور خودشان حصار کشیدند!!
سران فرقه تلاش می کنند که بدنه فرقه هیچگونه ارتباطی چه فیزیکی ومجازی( وسایل ارتباط جمعی) با دنیای بیرون نداشته باشند!! چرا ؟
بگفته خودشان در مدتی بسیارکوتاه ، توانستند مجتمعهای مسکونی ، سالنهای کنفرانس،بیمارستان، نانوایی، فروشگاه، رستوران، میادین و نمادهای تاریخی، موزه، کتابخانه، فروشگاه، پارک ، سالن ورزشی، استخر، کارگاههای نجاری و آهنگری و …بسازند!! اما واقعا چرا؟
چرا سران فرقه نمی خواهند که بدنه این سازمان رابطه ای با دنیای بیرون داشته باشند؟
آیا این جامعه در کنش و واکنش با دنیای بیرون فاسد می شود! از بین می رود ! دشمن نفوذ می کند !چه خواهد شد؟
دلیلش واقعا چیست؟
تنها رابطه این بدنه با دنیای بیرون از طریق اکانت های فیکیست که در فضای مجازی بایستی طبق دستور روزانه حسابها و اخبار خاصی حمایت ولایک و کامنت گذاری می شد (که اخیرا تعدادی ازاین حسابها توسط فیس بوک و توییتر بسته شد).
اما حقیقت تلخی که در ورای این به انزوا کشاندن و ایزوله نمودن نهفته است نشان از رذالتی پست دارد که سران فرقه مجاهدین خلق درحق اعضا و بدنه تشکیلات اعمال مینمایند! رذالتی که به بهانه رجوی ساخته دشمن به آن مشروعیت داده میشود. در درون فرقه این حربه بسیار قابل باور و کارآمد است، چرا که با بمیان آمدن پای دشمن دیگر کسی نمیتواند نسبت به این زندان سازی اعتراضی داشته باشد واینگونه است که حصار کشی بدور “بدنه” نگون بخت این فرقه مشروعیت یافت!
اما آن روی سکه این اسارت خود خواسته که آگاهانه نفرات به آن تن داده اند،کنترل اطلاعاتیست! که نیاز ذاتی فرقه است !
اما این کنترل اطلاعاتی یعنی چه؟
درحقیقت وقتی اطلاعات را کنترل می کنیم فرد را هم به راحتی می توانیم کنترل کنیم پس کنترل اطلاعات یعنی کنترل ذهن ، کنترل ذهنی بدین صورت است که به اعضا گفته می شود هر گونه اطلاعاتی خارج از فرقه ، خصوصا اگر در مخالفت با فرقه باشد، را باور نکنند و آنها را نخوانند. فقط اطلاعاتی که از بلندگوهای فرقه پخش می شود صحت دارد! از طرفی دیگر فقط اطلاعاتی به افراد داده می شود که سران فرقه تشخیص دهند مورد نیازاوست! اینک به خوبی مشخص می شود که اطلاعات چه نقش مهمی ایفا می کند و کنترل آن چقدر برای سران فرقه حیاتی است.
ما چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم از کسانی که در اطرافمان هستند تأثیرات عمیقی می گیریم ،طی دو سالی که فرقه در شهر تیرانا در آپارتمانهای شهری مستقر بود بسیاری از چارچوبهای تشکیلاتی و ضوابط کنترلی مخصوصا کنترل اطلاعاتی فرو ریخته بود و این شکاف بر فرقه بسیار گران میآمد چرا که نمی توانست آن گونه که باید روی نفرات کنترل داشته باشد از طرف دیگر با دسترسی نفرات به اینترنت و ارتباطات آزاد، دورغهایی که با فریبکاری در این سالیان بخوردشان داده شده بود برملا می گردید به همین دلیل فرقه نیاز مبرمی به بستن این شکاف داشت. بهترین راه برایش همان انزوایی بود که قبلا تجربه کرده بود.
سران فرقه مجاهدین خلق می دانست به میزانی که اطلاعات واقعی در دسترس نفرات قرارمی گیرد،چشمشان بازمی شد و آگاه می گردند که در نتیجه جایگاه واقعی این فرقه مخصوصا در داخل کشور بیشتر برایشان روشن می شود و در نهایت به ظلمی که در این سالیان برآنان رفته واقف می گردند!
همه اینها فرقه را برآن داشت که “بدنه” را این بار آگاهانه محصور کند! از این جهت آگاهانه بود که قبل از انتقال در یک نشست عمومی از همه امضاء گرفتند! که درباره آن توضیح خواهم داد.
حال جایگاه این آرمان شهر کم کم روشن می شود، این بدنه که نفرات درونش اکنون در حصار هستند، زمانی در شش و هفت مرداد و نوزدهم فروردین و … گوشت دم توپ بود تا سران فرقه بتوانند استفاده سیاسی خود را ببرند و به مطامع پلید خود دست یابند !!
این بدنه زمانی مجبور به زدن تهمت مزدوری به خانواده خود می شود!! این بدنه حتی ممکن است نفرات درونش بعد از یک عمر بیگاری یکدفعه تبدیل به مزدور شوند!! و همه اینها از برکات همان آرمان و همان آرمان شهراست!!
در واقع بدنه این فرقه را مردگان متحرکی تشکیل می دهند که هرگاه نیاز باشد به عنوان سیاهی لشگر به میدان آورده می شوند و این همان نقش و جایگاهیست که ” سر و بدنه”در این آرمان شهر ایفا می کنند.
ادامه دارد…
حسن شهباز، تیرانا