محمد جعفر سلام، امیدوارم که خوب باشی. من ماندم که چرا با ما تماسی برقرار نمی کنی؟ تماسی با خانواده ات بگیر و ما را از نگرانی در بیار. پدر و مادر نگران تو هستند. یک ذره به فکر پدر و مادرت باش. آنها نگران تو هستند. از خودت سئوال کردی بعد از چندین سال به کجا رسیدی؟! مثل یک زندانی با شما رفتار می کنند. هیچ حقی از خودت نداری! این حق را نداری درخواست کنی یک تماس با خانواده ات بگیری! تمام وجودت را به دست کسانی سپردی که دشمنان مردم ایران هستند .
حق داری آنها را نشناسی چون همه شما در یک حصار بسته زندگی می کنید و از دنیای بیرون خبری ندارید. واقعیت در دنیای بیرون است نه در محلی که شما زندگی می کنید . خودت را نجات بده نگران آینده ات نباش ما به هر لحاظ تو را تامین می کنیم . خانواده تو پشتت هستند. نگران چی هستی؟ دنیای آزاد را تجربه کن و آزاد زندگی کن. پدر و مادر و تمام خانواده می گویند محمد جعفر به آغوش ما بر گردد هر چه بخواهد در اختیار او می گذاریم. من هم به شما می گویم خودت را نجات بده، ماندن در زندان بس است! شما یک انسان آزاد هستی نه زندانی .
محمد جعفر تمام خانواده برای آمدنت لحظه شماری می کنیم .
برادرت علی نجفی