راهی که رجوی تاکنوی طی کرده است، تناقض در رفتار و عمل و نهایتا بازی دوسرباخت است. در قضیه فلسطین نیز همین قانونمندی عمل می کند.
آیا کسی در دنیا گروهی همچون فرقه رجوی را سراغ دارد که در هیچ زمینه ای، موفقیت سرزمینی که روزی در آن زیسته و رشد کرده را تاب نیاورد، و در تناقضی آشکار هم دشمن رو در رو باشد و هم شعار آبادانی ایران را سر دهد؟
در پیروزی تاریخی مردم و مقاومت فلسطین نیز این تناقض پیش روی رجوی قرار داشت که چگونه می تواند ضمن اینکه در آغوش اسرائیل است با مردم فلسطین نیز هم دردی کند؟
در جریان مقاومت پیروزمندانه ۱۱ روزه ، سازمان مجاهدین و سران آن جرأت حمایت از مردم فلسطین را نداشتند در حالی که در سراسر دنیا صدای مظلومیت فلسطینیان به گوش می رسید.
رسانه های سازمان مجاهدین یک بار هم به پیروزی مقاومت فلسطینیان اشاره نکردند بلکه از آن به عنوان آتش بس یاد کردند.
رجوی از ترس اسرائیل هیچ خبری از بمباران وحشیانه و کشتار کودکان و زنان و مردان بی گناه فلسطینی در رسانه هایش درج نکرد. ولی تلاش کرد به شکل رندانه ای با سکوت این موج را نیز از سرش رد کند.
رجوی که روزی به داشتن ارتباط با مقاومت فلسطین افتخار می کرد حال آنقدر در مزدوری به اسرائیل غرق شده که امروز تنها نظاره گر کشتار مردم فلسطین است.
اما درد اصلی رجوی که او را تا مرز خفگی می برد صرفا این نیست که به دلیل وابستگی و مزدوری به اسرائیل نمی تواند موضع گیری کند بلکه پیروزی مردم و مقاومت فلسطین بر اسرائیل کودک کش به کمک ایران است که به تحلیل رجوی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قدرت ایران را به رخ اسرائیل می کشد.
در پیام اخیر رجوی سعی کرد مزدوری خود به اسرائیل را با تقبیح جنگ که باز به نفع اسرائیل است بپوشاند و از صلحی دم بزند که در ذات این مردک تروریست چیزی از آن وجود ندارد.
باید به رجوی گوشزد کرد که راه حل های دیپلماتیک و مبتنی بر گفت و گو، و رجوع به همه پرسی در فلسطین از جمله طرح پیشنهادی همیشگی جمهوری اسلامی ایران بوده و هست.
اما بر اساس راهبرد همیشگی اسرائیل که مبتنی بر ماهیت تجاوز گری است توسل به درگیری های نظامی و آغاز عملیات جنگی علیه مردم فلسطین اولین گزینه آنان محسوب می شود و مسلما در آینده نیز فشارهای اسرائیل بر فلسطینی ها تداوم خواهد یافت، مقاومت مسلحانه تنها راه ممکن در مقابله با زورگویی و کودک کشی اسرائیل بر علیه مردم مظلوم فلسطین محسوب می شود.
این مردک ابله و فاسد که قلاده طلای اسرائیلی بر گردنش دارد برای به جای آوردن وظیفه مزدوی اش و خاک پاشیدن بر مبارزات مقدس مردم فلسطین، از تحولات اخیر تحت عنوان « جنگافروزی » در خارج از مرزهای ایران توسط جمهوری اسلامی ایران نام می برد!
اما خشم رجوی از پیروزی مقاومت فلسطین بر اسرائیل وجه پنهان دیگری نیز دارد، آنهم حسادت های هیستریک وی به جایگاه رهبر ایران است. جایگاهی که این مزدور از زمان حیات رهبر انقلاب ایران بدنبال آن است.
آنجائیکه آقای زیاد النَخاله دبیر کل جنبش جهاد اسلامی فلسطین در نامهای به آیتالله خامنهای ضمن تشکر از حمایتهای جمهوری اسلامی ایران در این نبرد، پیروزی مقاومت فلسطین را به رهبر انقلاب تبریک گفتند که از چشم رجوی پنهان نماند و وی مجبور شد با کینه ای وصف نشدنی در پیامش به آن اشاره کند.
رجوی همیشه با آه و حسرت می گفت من هم باید چنین جایگاهی را در داخل تشکیلات مجاهدین داشته باشم به همین دلیل هم سعی کرد با «انقلاب ایدئولوژیک» چنین جایگاهی را تحت عنوان «رهبر مقاومت» از آن خود کند. ولی بی بند و باری های اخلاقی، تشکیل حرمسرا، و تجاوز به زنان در بند تشکیلات از یک سو و مزدوری و وطن فروشی از سوی دیگر ماهیت واقعی او را نشان داد که رجوی هرگز نمی تواند در چنین جایگاهی قرار بگیرد.
نویسنده : علی صدر
منبع خبر : سایت راه نو