یحیی جان تنها برادرم بدان خواهرت هرگز تو را فراموش نمی کند.
برادر عزیزم خیلی دلم برایت تنگ شده. خیلی دلم می خواهد تو را در کنار خودم ببینم و صدایت را بشنوم و بوی برادریت را حس کنم. نمی دانی چقدر بیاد گذشته و خاطراتمان می سوزم و تحمل می کنم .
یحیی جان تا کی صبر کنم؟ این روزها تو را چند بار در خواب دیدم. واقعا فکر کردم برگشتی و با هم داریم حرف می زنیم. آیا واقعا بزودی خواهرت را خوشحال خواهی کرد؟
برادرم یحیی نمی دانم پشت چه مشکل و مانعی گیر کردی و تو را از چه ترسانده اند و با چه ترفندی تو را مشغول کردند. اما می دانم اگر بخواهی عبور از ترس و سایر چیزهای پیش پا افتاده برایت سهل است و عواطف خواهرت برایت مهم تر است.
از تو می خواهم مردانه تصمیم درستی بگیری و من خواهرت ناهید چشم براه را خوشحال کنی.
به امید دیدار و تماس تصویری هر چه سریع تر
خواهرت ناهید